الهی قلبی محجوب .
دعا و زیارات
امام امیرالمؤمنین(ع) در پایان دعای صباح به سجده میرفتند و این گونه به ضعف و نقص خود اقرار میکردند:
«الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مغلوب و هوائی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر و لسانی مقر بالذنوب فکیف حیلتی یا ستار العیوب و یا علام الغیوب و یا کاشف الکروب اغفر ذنوبی کلها بحرمة محمد و آل محمد یا غفار یا غفار یا غفار برحمتک یا ارحم الراحمین.»
یعنی؛ ای خدای من، دلم در پرده گناه است و نفسم معیوب و عقلم مغلوب و هوسم غالب و بندگی و فرمان برداریام اندک و گناه و نافرمانیام و زبانم مقر به گناهان. چه چارهای دارم؟ ای پرده پوش عیوب، ای دانای غیبها، و ای برطرف کننده گرفتاریها، همه گناهانم را بیامرز، به مقام محمد و آل محمد، ای بسیار آمرزنده، ای بسیار آمرزنده، به حق رحمتت ای مهربان ترین مهربانان
اسلام ما، طریقت ما، راه و دین ما
کَشتیّ نوح ما،همه حبل المتین ما
اسلام ما، تشیع ما، جان ما...سلام!...
خون- لاله ها فدای تو،...ایران ما...سلام!...
این راه و رسم سَر بنهادن، حسینی است
کُلاً طریقت همه ی ما خمینی است
این انقلابِ صادره، اسلام سرمدیست
حکم خمینی است، ز احکام سرمدیست
درسِ جهاد نقطه ی عطفِ کتاب ماست
خونِ شهید، ضامن این انقلاب ماست
ماندن به ایستادن و در راه و در خطر...
یوسف شدن به قیمت یک چاه و در خطر...
ما سُفره هایمان پُرِ از نانِ غیرت است
برکت فزونِ سفره ی ما از بصیرت است
سیلی گرفته از شبِ زجریم تا ابد
فرزندِ فجر و عاشقِ فجریم تا ابد
ای دشمنم! بمیر تو در نیّت خودت!
باید بمیری از عصبانیت خودت!
ما آمدیم تا که جهان بی غرض کنیم
باید معادلات جهان را عوض کنیم
ما سی و پنج سال پُر از استقامتیم
تا لحظه ی ظهور همه راست قامتیم
مانند نامه، شعر، ببین سرگشاده است
این پاشنه به روی دَرَش ایستاده است
این در نظام و پاشنه اش خونِ هر شهید
آرامش من و تو... که مدیونِ هر شهید...
باید بصیر بود در این نام و ننگ ها
باید که گولمان نزند نقش و رنگ ها
باید بصیر بود و به دشمن امان نداد
در صحنه بود و لحظه ای اصلاً امان نداد
باید بصیر بود و چنان هوشیار بود
فتنه شناس و فتنه کُشِ روزگار بود
باید که یافت صاحب و ضامن در این مسیر
باید شناخت غافل و خائن در این مسیر
گاهی مسیر حادثه پُر دود می شود
گاهی تمام رود گِل آلود می شود
باید در این مسیر بمانی برادرم
فرقِ سراب و آب بدانی برادرم
هر شاپرک به سوی خدا می بَرَد تو را
این جاده سمتِ کرب و بلا می برد تو را
این انقلاب مفت به دستت نیامده است
با است و بود و گفت به دستت نیامده است
خون ها به پایِ سروِ عزیزِ نظام ریخت
اکنون حلال رشد نمود و حرام ریخت
تقویم را به یادِ شهادت رقم خوریم
بر قطره قطره خون شهیدان قسم خوریم
باید به عهدِ آینه ای در شتاب بود
باید کنارِ خامنه ای همرکاب بود
خامنه ای؛ خمینی و آئینه ی هم اَند
پرچم به دستِ حضرت عباسِ عالمند
باید فشُرد این همه دستانِ گرم را
همرزم بود حادثه ی جنگِ نرم را
باید بساطِ کفر، بچینیم از جهان
باید که طرحِ تازه ببینیم از جهان
یا صاحب الزمان تو خودت دستِ ما بگیر
تا در مسیر و راه نگردیم ما اسیر
«سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم... پای جاده ایم
حربٌ لِمَن حارَبَکُم... ایستاده ایم!»