سالهاست که دولت مردان آمریکا از گزینه جنگ سخن می گویند و تلاش می کنند در سایه این تهدید اهداف و مقاصد خود را دنبال کنند. جنگ فی نفسه پدیده ای شوم و ویران گر است مگر اینکه متضمن ارزش هایی والا همچون جهاد در راه آرمان های الهی و دفاع از تمامیت ارضی کشور باشد. دین اسلام، مسلمانان را به صلح دعوت می کند ولی دعوت به صلح، به معنای نادیده گرفتن تحرکات دشمن و غفلت از جنگ نیست.
از بعد نظامی، استراتژی اسلام، آمادگی همه جانبه برای دفاع و از میان بردن تهدیدهای احتمالی است. آنجا که خداوند به مسلمانان دستور می دهد: «واعدوا لهم مااستطتم من قوه» ناظر به این استراتژی و لزوم هوشیاری در برابر دشمن است. هنگامی که از ضرورت هوشیاری و ایجاد آمادگی لازم در برابر دشمن سخن به میان می آید به معنای این است که یکی از گزینه های دشمنان، گزینه نظامی است. با نگاه به سیر تطور جوامع انسانی و دولت ها در طول تاریخ، در می یابیم جنگ، همیشه یکی از گزینه ها بوده است و در هیچ برهه ای از تاریخ از روی میز دولت ها برداشته نشد و جز در سایه دولت آرمانی موعود که خداوند، حاکمیت آن را تضمین کرده و بشریت به صلح واقعی دست می یابد، گزینه جنگ همچنان روی میز دولت ها باقی خواهد ماند، خواه این دولت، مهاجم و باطل باشد و خواه این دولت، مدافع و برحق.
این گزینه از زمان طرح و حاکمیت نظریه واقع گرایی در غرب، بیش از هر زمان دیگری برجسته و نمایان تر شده است. بر اساس نظریه واقع گرایی، روابط بین الملل، عرصه منافع دولت هاست و در چنین عرصه ای تضاد و تعارض منافع، امری جدی است و در بسیاری مواقع سبب می شود که دولت ها به عنوان بازیگران عرصه روابط بین الملل، برای کسب قدرت و
ادامه مطلب...