آیت الله هاشمی رفسنجانی ضمن بیان اینکه در دیپلماسی عملگرایانه مبتنی بر اعتدال بن بستی وجود ندارد، تاکید کرد: سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده مصاحبه ایشان با فصلنامه مطالعات بین المللی بدین شرح است:
- من کاری به این ندارم که ایدئولوژیهای مختلف چگونه هستند و ممکن است تحجّر و دگماتیسم در بعضی ایدئولوژیها باشد. ولی اسلامی را که من میشناسم و به آن معتقدم و بسیاری هم مثل من فکر میکنند، اسلام دگم نیست.اسلام دستور نداده است که با کسانی که مخالف عقیده ما هستند، قطع رابطه شود یا صحبت نکنیم. مگر پیامبر(ص) مأمور نشد که به همه اهل کتابی که اطرافش بودند، دستور دهد تعالوا الی کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنَا و بَیْنَکُم (آیه 64 آلعمران)، یعنی مشترکات را بگیریم، بقیه اختلافات سر جای خودش باشد.
- بحث سر این نیست که نمیشود دیگران را تحمل کرد. آن آیه معروف قرآن کذالک جعلناکم اُمَهً وسطاً لتکونوا شهدا علی الناس. ما، شما را امت وسط قرار دادیم. تفسیرهای مختلفی درباره واژه وسط است. چون خودم اهل تفسیرم، به نظرم بهترین تفسیر همین است که شما معتدل هستید و در وسط ایستادهاید جمله معروف حضرت علی(ع) را ببینید که میفرمایند: "الیمین و الیسار مَضلّه. یعنی چپروی و راستروی افراطی، از جاده حقیقت، به دو طرف منحرف شدن است. البته زمانی است که دیگران میخواهند با ما بجنگند، ما را از بین ببرند که این مورد، فضای دیگری است و در همین مورد هم اسلام حکم دارد و بحث دیگری است. ولی وقتی میشود با آنها بمانیم و با عمل، عقایدمان را به دنیا معرفی کنیم، راهی که اسلام خواسته است را چرا دنبال نکنیم؟.
- من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود...
- یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.
- اینکه همه را از لحاظ عقیدتی قبول داشته باشیم، نه. ظلمهایی که کشورهای استعماری به کشورهای جهان سوم و عقب نگه داشته شده، کرده و میکنند که در سابق هم بیشتر بود. هم دوران استعمار رسمی و هم دوران استعمار نو. خیلی ظلم کردهاند و واقعاً مردم را استعمار میکنند. ما با این موارد مخالف هستیم. اما معنای آن، این نیست که با اینها کار نمیکنیم و یا مذاکره نمی کنیم. میتوان کار کرد. نظرات را هم گفت. ما میتوانیم بدون دردسر به کشورهایی که مظلوم هستند، کمک کنیم. طبیعتاً اگر از لحاظ عقیدتی بنا بودعمل کنیم، با کشورهای الحادی که اصلاً خدا و معنویات را قبول ندارند، طبعاً باید با آنها همکاری نمیکردیم. اما الان به آنها نزدیکتر هستیم. نمیگویم که با آنها نمیتوانیم کار کنیم. با آنها هم میتوانیم کار کنیم فکر میکنم هر کشوری در دنیا، عقاید خودش را دارد و عقاید ما هم پابرجاست. آنجایی که در عمل تضاد پیدا میکنیم، بحث دیگری است. با تعامل میشود. بسیاری از مشکلات را حل کرد.