اولیاى خدا و محو گشتن در جمال ربوبى
«وَلَوْ تَحَرَّکَتْ ریحٌ لَزَعْزَعَتْهُمْ وَ اِنْ قامُوا بَیْنَ یَدَىَّ کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»بیست و یکمین ویژگى: آن قدر ضعیف و لاغرند که اگر بادى بوزد آنها را تکان مى دهد، اما وقتى در برابر من به عبادت مى ایستند، چونان سدى آهنین خسته نمى شوند و هیچ چیز آنها را از جاى خود تکان نمى دهد. این افراد ممکن است از لحاظ نیروى بدنى و نیز در انجام کارهاى دنیوى ضعیف باشند و از بدنى لاغر برخوردار باشند، اما همین بدنهاى نحیف و لاغر، هنگامى که در مقام اطاعت خدا و عبادت او بر مى آیند، آنچنان قوت و نشاط مى یابند که قابل توصیف نیست و هیچ توانمندى به پاى آنان نمى رسد. ما وقتى به نماز مى ایستیم، اگر کمى نماز طول بکشد ویا اگر امام جماعت کُند نماز بخواند، خسته مى شویم و مرتب این پا و آن پا مى کنیم، با اینکه در بحبوحه جوانى بسر مى بریم و داراى نشاط و نیرو هستیم. چه بسا امام جماعت، با سنى نزدیک به هشتاد، نود سال براى عبادت بیش از ما قدرت داشته باشد. او در سن کهولت و پیرى از ارتباط با خدا خسته نمى شود، اما ما جوانهاى نیرومند با خواندن دو رکعت نماز خسته مى شویم! پس ارتباطى بین نیروى بدنى و طاقت بر عبادت وجود ندارد، بلکه عشق و علاقه روحى است که انسان رابراى عبادت و بندگى خدا توانمند مى کند. علاقه و تمرین دو عامل اساسى براى پیشرفت انسان در دست یابى به هدف است؛ حتى اگر آن هدف در ظاهر دست نایافتنى باشد. کارهاى خارق العاده اى که برخى افراد انجام مى دهند، مثل حرکت هاى «آکروباتیک» و «ژیمناستیک»، براى انسان شگفت آور است و انجام آنها براى ما باور کردنى نیست، ولى برخى با علاقه و تمرین و ممارست توانسته اند به چنین کارهایى دست زنند، چرا که اگر انسان با علاقه وارد هر رشته اى شود، متوقف نمى گردد و پیشرفت مى کند. اگر واقعا بخواهیم در صدد عبادت و پرستش خداوند برآییم و در این راه مقاومت کنیم موفق مى گردیم؛ عمده این است که دل بخواهد و کشش و جاذبه و عشق در انسان وجود داشته باشد. از آنجا که نقل داستان اولیاى خدا آموزنده است، به نقل داستان یکى از اولیاى خدا مى پردازیم. مرحوم حاج شیخ حسنعلى اصفهانى صاحب کرامتهاى زیادى بود. ایشان در مشهد بسر مى برد و بسیارى از اوقات به پشت بام حرم مطهر رفته، در کنار گنبد و محاذى قبر مطّهر مشغول عبادت مى گشت. یکى از خدام آستانه مقدسه نقل مى کند: گویا شب جمعه بود و ایشان کلید در پشت بام را از من خواست، من در را باز کردم و وى به پشت بام رفته و مشغول نماز شد ـ چنانچه معروف است مرحوم شیخ حسنعلى اصفهانى، قیام نماز را زیاد طول مى داد و در آن سوره هاى طولانى مى خوانده است.
در آن شب تصمیم داشته بود