احسان صالحی
مسئله پایداری انقلابها همواره یکی از مباحث مورد علاقه و توجه جامعه شناسان سیاسی بوده است. نتیجه پژوهش محققان این حوزه اما اغلب به نتیجه ای متضاد با عنوان پژوهشی انجامیده است: "انقلابها ناپایدارند"؛ واقعیتی عینی که "کربن برینتون" از آن با عنوان "ترمیدور" یا همان "حرکت دوری انقلابها" و به مثابه مفهومی نسبی و مشکّک یاد می کند. این حقیقتی است که درستی آن را تقریباً در تمامی انقلاب های مدرن می توان دید.
اگر سلطنت طلبان فرانسه و سپس ژیروندنها به تیغ ژاکوبنها به رهبری دانتون و روبسپیر در انقلاب فرانسه گرفتار آمدند، زمان زیادی نگذشت که این آتش به میانه انقلابیون افتاد و دانتون به حکم روبسپیر اعدام شد و کمتر از 6 سال بعد هم این ناپلئون بود که با یک کودتا بساط ژاکوبنها، هبرتیستها و طرفداران بابیوف را برچید و دیکتاتوری سلطنتی را بار دیگر جایگزین مشروطه کرد.
اگر خاندان محافظه کاران سرزمین تزارها -رومانوفها- با قیام بلشویکها سرنگون شد وا نقلاب پرولتاریایی لنین با شعار "صلح، زمین و نان" به پشتوانه کارگران و سربازان و سکوت رضایتمندانه دهقانان پیروز گردید، عمر این دولت هم مستعجل بود و مشکلات اقتصادی و نظامی که عمدتاً ناشی از فرسایشی شدن جنگ جهانی اول بود، تروتسکی را مقابل استالین قرار داد و دیکتاتوری استالین به همراه سیاست اقتصادی نوین در سال 1921، پرده دیگری از حرکت دوری یک انقلاب بزرگ را به نمایش گذاشت.
ماجرای انقلاب 1646 انگلستان نیز بی ربط با مدل برینتون نیست چه آنکه پس از سقوط چارلزها، کرامول، اسکاتلندی ها را شکست داد و با تشکیل حکومت مشترک المنافع انگلیس، 7 سال پس از انقلاب 1646، پارلمان را منحل کرد و در سال 1660 یعنی تنها 16 سال پس از انقلاب، استوارتها در هیئت سلطنت، بار دیگر، به ثمره تلاش هواداران پارلمان نیشخند زدند.
سر دراز قصه "ناپایداری انقلابها" را می توان در انقلابهای الجزایر، نیکاراگوئه و امریکا هم دید. شاید زهر چشم همین تعمیم یافتگی متداول نیز بود که برخی را ترس یا هوس سرنوشت مشابه برای انقلاب ایران در سرانداخت. قرائن موجود هم البته چندان سرناسازگاری با این ترس یا هوس نداشت. از همین روست که رهبر انقلاب تیرماه 86 در دیدار جمعی از کارگزاران نظام تأکید کردند: «شاید بعضیها -حتّى بعضى مخلصین انقلاب، نه بیگانهها و بددلها؛ حتّى نزدیکان- در طول بعضى از سالهاى گذشته تصورشان این بود که شعارهاى اصلى انقلاب؛ سربلندى اسلام، مسئلهى عدالت، مسئلهى مبارزه با استکبار، تلاش و مجاهدت براى رفع استضعاف از مستضعفان، دیگر روزگارش تمام شده است! بعضى البته جسارت و گستاخى کردند و همینها را نوشتند و گفتند! اشتباه میکردند، معلوم بود؛ میدانستیم اشتباه میکنند. اما این گستاخى، دلها را خراش می داد.»
دوره پس از جنگ تحمیلی و اعمال سیاستهای توسعه گرایانه و شتاب برای پیوستن به کاروان جهانی (جهانی شدن)، زنگ خطری بود که پیش از آن نیز بارها به صدا درآمده بود.
اما اگر روبسپیر و کرامول و بلشویکها خود جاده صاف کن دیکتاوری و ناپایداری انقلابی بودند که در آن نقش ایفا کردند، در ایران، پوست اندازی انقلاب به تولد نسل دوم و سوم اسلامگرایانی انجامید که از قضا در مقابل جبرساختگی مدل برینتون برآمدند. سوم تیر 84 با همین خاستگاه، از جنس یک جنبش اصلاح از درون و بلند کردن مجدد علم شعارهای انقلاب بود. "ترمیدور" به بن بست انقلاب ایران برخورد کرد و دیوار این بن بست آنچنان سفت بود که به تعبیر رهبر انقلاب "آن کسانى که در طول این سالهاى وسط ناگهان هیجان زده شدند، اعلام کردند که انقلاب تمام شد، انقلاب مُرد، امام فراموش شد، خطا کردند، بد محاسبه کردند، اشتباه کردند. انقلاب بانشاطتر شد. ارزشهاى انقلاب زندهتر شد. امروز آن کسى که بیاید بین مردم و شعارهاى انقلاب را مطرح کند، مردم به او رأى میدهند؛ مردم او را می خواهند."
زنده تر شدن شعارهای انقلاب ایران در آستانه سی سالگی و تأکید بر "نوآوری و شکوفایی" به معنای تثبیت و عبور از بحرانها، باب میل بازیگران هم نقش روبسپر، کرامول و استالین در ایران نیست. بازیگرانی که هم عرض تأکید بر "تجدیدنظر طلبی" با ابزار "رفرم"، سازو کارهای خشونت آمیز و شورش های خیابانی را نیز آزموده اند (تیر 78) تا بلکه مدل "کربن برینتون" را به مثابه سرنوشتی محتوم و لایتغیر بنمایانند.
رمز پایداری این انقلاب، ایمان است. پایداری که باید ملازم با شکر آن باشد تا نوآوری و شکوفایی از دل این شکر بیرون آید؛ "لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید" (سوره 14، آیه 7) |