هو الهادی
سید مکثی میکند. بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمیخورد مشتری باشیم؟! حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه میکند و سمت زن میرود. زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.