در نگاه دشمن شناسانه قرآن کریم، هیچ جریانی خطرناکتر از «نفاق» برای منافع حیاتی اسلام و مسلمین نیست. به همین لحاظ، مهمترین مشغله ذهنی و پر دغدغهترین مساله برای رهبران دینی – از صدر اسلام تا کنون - پدیده نفاق و منافقین بوده است .
آیات کریمه قرآن و سیره معصومین (علیهمالسلام) و همچنین شواهد تاریخی روشنگر این تحلیل از موضوع نفاق است.
حدود دویست و سی آیه از قرآن کریم و هزاران حدیث و روایت از حضرات معصومین (علیهمالسلام) به موضوع نفاق و منافقین اعتقادی و اخلاقی اختصاص یافته است.
از این رهگذر، شناخت ابعاد مختلف مساله نفاق و منافقین، در صیانت از اسلام و مسلمین و دفاع و نگهبانی از هویت و حریم جمهوری اسلامی ایران- که نماد اسلام ناب محمدی (ص) در عصر ماست – از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مفهوم نفاق
پیش از ورود در بحث «نفاق جدید»، لازم است «مفهوم نفاق»، به همان معنای مصطلح و رایج در منابع اسلامی و کلمات علما و مفسرین عالیقدر، بیان شود. شهید مطهری میفرماید:
«نفاق یعنی دو چهرگی؛ این که انسان جوری باشد و طور دیگری ارائه دهد.»
این مضمون در تعریف شهید مطهری از نفاق و منافق، در کلمات اهل لغت و تفسیر هم ذکر شده است، در مجموع نفاق عبارت است از: «اظهار خلاف باطن خویش». این تعریف، دارای سه جزء است که در صورت تحقق هر سه جزء آن، «هویت نفاق» شکل میگیرد. آن سه جزء عبارتند از: «اظهار»، «خلاف باطن» و «خود».
«اظهار» یعنی آشکار ساختن چیزی به زبان، عمل یا حالت خاصی. ابزار اظهار؛ گفتار، نوشتار، رفتار و هیئت اشخاص است.
«خلاف باطن»، یعنی آنچه که مغایر بُعد پنهان وجود آدمی است. در حوزه ذهن و روح انسان، حقایقی وجود دارند که پنهان نگهداشته میشوند و عالمانه و عامدانه، کتمان میشوند.
«خویش»، همان خود است. همان فردی که برخلاف واقعیتهای درونیاش، اظهار لسانی، کتبی یا عملی دارد. مغایر آنچه که در نهان دارد، مینُمایاند.
بنابراین، در تحلیل مفهوم و ماهیت نفاق باید گفت: اگر «اظهار» چیزی(در قالب گفتار، نوشتار، رفتار یا حالت و هیئت) وجود نداشته نباشد، نفاق محقق نمیشود. اگر اظهار باشد، ولی «خلاف باطن» نباشد، باز هم نفاق، شکل نمیگیرد. همچنین اگر اظهار خلاف باطن باشد، ولی خلاف باطن «خویش» نباشد، بلکه خلاف باطن شخص دیگری باشد، باز هم نفاق محقق نمیشوند. لهذا هر قیدی از قیود سهگانه، دارای «ماخَرَج» متناسب با خود است. (تأمل شود)
نکته دیگر در مورد این تعریف این است که هر دو حوزه «نفاق اعتقادی» و «نفاق اخلاقی» را پوشش میدهد. در این صورت، این تعریف از استاندارد «جامعیت افراد» و «مانعیت اغیار» برخوردار است.
پیشینهشناسی واژه «نفاق جدید»
این اصطلاح، در قرآن کریم و در روایات و سخنان حضرات معصومین (علیهمالسلام)، به کار نرفته است. در آثار و نوشتههای علما و فقهای عالیقدر و در عصر ما نیز، در کلمات حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) ـ تا امروز ـ این واژه یافت نشده است. راستی! منشأ صدور و استعمال این واژه کجاست؟ پس از سخنرانی مقام معظم رهبری، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در جمع کارکنان لشکر 10 سیدالشهداء (علیهالسلام)، در موضوع «نفاق»، با این که معظمله در بیانات خود این واژه (نفاق جدید) را استعمال نفرمودند، لکن کسانی که در مقام تبیین آن سخنرانی برآمدند، در مقالات و سخنرانیها و مصاحبههای خود از واژه «نفاق جدید» به فراوانی استفاده کردند و اساسا محور اصلی فرمایشات مقام رهبری را موضوع نفاق جدید دانستند.
مقام معظم رهبری، در آغاز بیاناتشان فرمودند:
«فکر کردم بحثی درباره نفاق مطرح کنم، که بحث قرآنی و تاریخی با هم هست:
الف ـ مفهوم نفاق و منافق در سرتاسر قرآن منتشر شده است و فهمیدن این بحث کمک میکند به فهم بسیاری از آیات.
ب ـ مساله نفاق و آنچه را که منافقین دنبال میکردند را اگر در پرتو آیات قرآن بفهمیم، کمک میکند به شناخت تاریخ صدر اسلام و دوره پیامبر(صلی الله علیه و آله)، که این دو راه را ما باید بیشتر بشناسیم.
ج ـ جهت سوم هم قضایای تاریخی یک برهه خاص است. رگ رگ است این آب شیرین و آب شور ...»
مقام معظم رهبری می فرماید: «بدترین دشمنها، دشمن پوشیده و نقابدار است؛ از جمله منافقین و فهم مسأله نفاق، از این حیث مهم است.»
مفهوم نفاق جدید
واژه «نفاق»، یک اصطلاح قرآنی و در واقع در چارچوب ادبیات «مردمشناسی دینی» و «انسانشناسی اسلامی» است، «جدید» در مقابل «قدیم» است و دارای هویت «زمان» است. به نظر اینجانب، نفاق جدید و قدیم، مستند و موکول به دورهای از ادوار خاص و با هویت «زمانی» و «تاریخی» همانند صدر اول اسلام، دوره علوی، دوره حضور ائمه معصومین(علیهمالسلام) و یا دوره انقلاب اسلامی. در هر دوره و عصری، هر یک از نفاقهای قدیم و جدید، امکان حدوث و تحقق دارند.
«نفاق قدیم»، نفاق «مسبوق به کفر» است. آنان که حقیقتا کافر بودند و اظهار کفر میکردند و هرگز ایمان نیاوردند، لکن به انگیزه ترس و یا انگیزه طمع، اظهار ایمان کردند. «نفاق جدید»، نفاق «مسبوق به ایمان» است. آنان که حقیقتا ایمان آوردند و در راه ایمانشان نیز مجاهده و فداکاری کردند، لکن به دلایلی، بعدا ایمانشان را از دست دادند، ولی به انگیزه ترس یا طمع، بیایمانی (کفر)شان را پنهان کردند، اینان نیز چون «اظهار خلاف باطن خویش» دارند، منافق به شمار میآیند. این نوع نفاق نیز منحصر به دوره و عصر خاصی نیست و در هر زمانی امکان حدوث و وقوع دارد .
پیشینه مفهومی و ماهوی نفاق جدید
اگرچه واژه و اصطلاح نفاق جدید در قرآن، روایات، آثار علمای دین و مفسران قرآن و نیز در کلمات رهبران انقلاب اسلامی نیامده است، لکن مفهوم، ماهیت و مصداق آن، در منابع دینی وجود دارند. نمونههای دیگری از الفاظ و مفاهیم وجود دارند که وضعیت مشابه دارند. مثلا کلمه «شهید» به معنی «کشته راه خدا»، در قرآن کریم نیامده است ، لکن مفهوم کشته راه خدا در قرآن ذکر شده است. در قرآن کریم، موضوع کفر پس از ایمان، با تعابیر مختلفی ذکر شده است:
1ـ کفر پس از ایمان، شانزده مورد. 2ـ کفر پس از اسلام، دو مورد. 3ـ گوسالهپرستی پس از خداپرستی، سه مورد. 4ـ ارتداد، پنج مورد. 5ـ تعبیر «ینقلبون علی اعقابهم»، چهار مورد.
در موارد سیگانه فوق، کفر و بیایمانی و انحراف اعتقادی، مسبوق به ایمان و باور صحیح اعتقادی است. حال اگر منحرفین، کفر و بیایمانیشان را به انگیزههای ترس و طمع، پنهان نگه دارند و «اظهار خلاف باطن خویش» داشته باشند، «منافق جدید» نامیده میشوند.
آیات متعددی در قرآن کریم، به بیان و افشای مصادیق نفاق جدید پرداخته است که برخی از آنها را در اینجا ذکر میکنیم.
1ـ آیات 74 تا 77 سوره توبه:
مفسران عالیقدر، عموما، این آیات را مربوط به یکی از انصار به نام «ثعلبه بن حاطب» دانستهاند. مرد فقیری بود، مرتب به مسجد و جماعت حاضر میشد. اصرار داشت که پیامبر اسلام (ص) دعا کنند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد. اصرار ثعلبه موجب شد تا پیامبر اسلام (ص) برای او دعا کنند. در نتیجه، گوسفندانش زاد و ولد کردند و گلهای بزرگ از گوسفندان حاصل شد. این گله را به دلیل زیادی آن، نتوانست در مدینه نگهداری کند و به سوی آبادیهای اطراف حرکت کرد. آیه زکات نازل شد(خذ من اموالهم صدقه). مأموران حکومت نبوی (ص) نزد او آمدند تا زکات گوسفندانش را بستانند. او امتناع کرد و گفت: این «جزیه» است و ما مسلمانیم! هنگامی که پیامبر(ص) سخن او را شنید، فرمود: «یا ویح ثعلبه، یا ویح ثعلبه ...» (تفسیر نمونه، جلد 8، ص 48)
واژه و جریان نفاق که در این آیات آمده است، ناظر به «نفاق جدید» است؛ چون «مسبوق به ایمان» است. ثعلبه، پس از یک دوره دینداری و نماز و عبادت، آیات الهی را تکذیب کرد؛ لکن این تغییر اعتقادی را پنهان نگه داشت. این وضعیت و حالت، در ادبیات قرآنی به «نفاق» تعبیر شده است.
راجع به مفهوم نفاق و منافق، در قرآن به روشنی صحبـت شده و عبـارت است از این که یک کسی یا جماعتی، یک فکری یا جهتگیری را داشته باشد و خلاف آن را به مؤمنین ابراز کند ... مانند منافقین در اول انقلاب، که آیـات قـرآن میآوردند و ظاهر اسلامی نشان میدادند، ولی در باطن، مارکسیستی بودند
2ـ آیات 10 و 11 سوره عنکبوت
ـ آیه 10: و بعضی از مردمند که میگویند به خدا ایمان آوردیم، ولی همین که به خاطر خدا اذیت میشوند، شکنجه مردم را همانند عذاب خدا تلقی میکنند؛ ـ آیه 11: و قطعا، خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند میشناسد و یقینا منافقان را نیز میشناسد.
بنابراین رنج و زحمت و شکنجه در راه خدا، کسانی از مؤمنین را به انحراف در اعتقاد و بازگشت به کفر کشانده است؛ به همین دلیل در آیه یازدهم به عنوان «منافقین» نامیده شدند. از آنجایی که این نفاق، «مسبوق به ایمان» است، لذا مصداقی از «نفاق جدید» است.
با توجه به مفهوم و ماهیت نفاق جدید و بازیابی آن در قرآن کریم، اینک فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) در جمع کارکنان لشکر 10 سیدالشهداء را مرور میکنیم که مفهوم و ماهیت نفاق جدید را تبیین میفرمایند:
1ـ «بدترین دشمنها، دشمن پوشیده و نقابدار است؛ از جمله منافقین و فهم مسأله نفاق، از این حیث مهم است.»
2ـ «راجع به مفهوم نفاق و منافق، در قرآن به روشنی صحبت شده و عبارت است از این که یک کسی یا جماعتی، یک فکری یا جهتگیری را داشته باشد و خلاف آن را به مؤمنین ابراز کند ... مانند منافقین در اول انقلاب، که آیات قرآن میآوردند و ظاهر اسلامی نشان میدادند، ولی در باطن، مارکسیستی بودند.»
3ـ «در قرآن، از سه نوع منافق یاد شده است. حقیقت نفاق یک چیز است، ولی سه نوع هستند. این موضوع از بحثهای مهم و آموزنده است.»
«دسته اول، منافقین اول ورود پیامبر (ص) به مدینه هستند. کسانی بودند که یا اسلام نیاوردند یا ... اعتقاد به اسلام و پیامبر(ص)، در دل آنان عمقی نداشت و با یک تکان، ایمان ضایع میشد.»
«دسته دوم، کسانی که جزء مؤمنین بودند، اول کار هم هیچ نشانهای از نفاق در اینها نبود، ولی به مرور دچار یک عوارضی شدند ... منافقین دسته دوم، ربطی به دسته اول ندارند. دسته اول، از ابتدا جبهه دشمنی گرفت، ولی دسته دوم کسانی بودند که دشمنی نداشتند ... دوست هم بودند؛ یک جا خراشی پیش آمد، آن را علاج نکردند ... یک جریان مستمر در دنیای اسلام است و ادامه دارد و آن چیزی که جریان اسلام را شکست داد، جریان دوم نفاق بود.»
«دسته سوم، منافقینی هستند که در مدینه ایمان آورند و دچار لغزشهای مؤمنانه شدند و خود را حفظ نکردند؛ ادامه پیدا کرد، رفتند در «یمانه» با پیامبر(ص) اعلام جنگ کردند و شدند منافقین محارب.»
«امروز برای شناسایی منافقین دسته دوم، نشانه وجود دارد و نشانه آن همراهی با دشمن شناخته شده است ... منافق، امروز از دوران صدر اسلام قابل شناساییتر است.»
قاسم واثقی
تلخیص: هدهدی - گروه دین و اندیشه تبی