سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 857419

  بازدید امروز : 466

  بازدید دیروز : 118

ابـــوحـامـد

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

*رمز موفقیت*
قرآن
پارسی بلاگ
نهج البلاغه
سایت دفتر مقام معظم رهبری
محمد فرشاد پور
حوزه علمیه
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
پایثگاه ملی علوم زمین کشور
بانی تک
هم اندیشی
پایگاه اطلاع رسانی دولت
پایگه خبری - تحلیلی دانشجویان ایران
وب سایت شیرزن ایرانی
جام جم روزنامه
بازتاب برنا
هم اندیشی
ریاست جمهوری
شهاب مرادی
کدهای جاوا
عطف
گلستان دانش
روزنامه ها
جهان نیوز
خبر گزاری فارس
راسخون
باشگاه خبر نگاران جوان
پرورش کرم خاکی دلاور
پایگاه اطلاع رسانی رئیس جمهور دکتر روحانی
خبر فارسی
رویدادهای رفسنجان
مدیریت آموزش و پرورش رفسنجان
آموزش و پروش کشکوئیه
آشپزی لذت بخش
سایت کدبانو
پایگاه اطلاع رسانی 9دی
سایت دکتر حسن اکبری متخصص آسیب شناسی
سریعترین موتور جستجوگر خبر پارسی - اخبار لحظه
مبین طرح
خبرگزاری دانشجو
واژه یاب
میزان مجاز قند خون
مفاتیح ا لجنان
رجا نیوز
انواع سایتها
تحریرالوسیله
وام خود اشتغالی
پایش برنامه یکشنبه شبهای شبکه 1
متالوژی پودر یزد
پخش زنده حرم امام حسین و...
یزد فردا
سمت خدا از شبکه 3
سبک زندگی و صله رحم و ... محمد رضا پروانیان
آخرین اخبار ایران و جهان
پشیمان دشت سمنان
نشریه پرتو سخن
الگوها
دو بیتی های بابا طاهر
وبلاگ نوجوان هادی سرداری
طرح عفاف و حجاب
شهدای مصطفی خمینی رفسنجان
خاطرات مسثر

لوگوی دوستان











 

درباره خودم

 

پیوندهای روزانه

 

لینک به لوگوی من

ابـــوحـامـد

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

دسته بندی یادداشت ها

حذف کردن از منوی استارت[167] . رهبرم[2] . غزه .

 

بایگانی

نوروز86
اردیبهشت 86
خردادماه 86
تیرماه 85
مرداد
آذرماه
شهریور
دی ماه
بهمن ماه
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد ماه 87
مهر ماه
دیماه88
بهار90
سال 91
نیمه اول سال 92
مهر 92
آبان 92
تا نوروز 93
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93

 

اشتراک

 

 

آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ و غمش را کفایت می کند و از آنجاکه به حساب نمی آورد، روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

93-09-09-حجت الاسلام والمسلمین رنجبر-شرح زیارت جامعه کبیره

نویسنده:ابوحامد::: دوشنبه 93/9/17::: ساعت 8:24 صبح

برنامه سمت خدا

 

حجت الاسلام والمسلمین رنجبر

 

موضوع: شرح زیارت جامعه کبیره

 

تاریخ: 93/09/09

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

بی قرار تو ام و در دل تنگم گله­هاست * * * آه بی­تاب شدن عادت کم حوصله­هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب * * * در دلم هستی و بین من و تو فاصله­هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است * * * مثل شهری که به روی گسل زلزله­هاست

باز می‌پرسمت از مسئله‌ی دوری و عشق و * * * سکوت جواب همه‌ی مسئله­هاست

 

شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی هم وطنان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز در هر کجا که هستید باغ ایمان­تان آباد باشد دعا می‌کنم به برکت نام و یاد اهل بیت علیهم السلام همه‌ی ما در مسیر محبت اهل بیت علیهم السلام ثابت قدم باشیم. حاج آقای رنجبر سلام علیکم و رحمة الله.

حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان عرض سلام و احترام دارم.

شریعتی: طلیعه‌ی برنامه‌ی ما با چند بیت از حافظ شروع می‌شود و شرحی که حاج آقای رنجبر بر ابیات دارند.

حاج آقا رنجبر:

سحرگه رهروی در سرزمینی * * * همی گفت این معما با قرینی

که ‌ای صوفی شراب آنگه شود صاف * * * که در شیشه بماند اربعینی

این زرگرها وقتی که بخواهند بفهمند یک سکه‌ای طلا است یا نه از یک ارتفاعی رهایش می‌کنند وقتی که به زمین می‌خورد صدا می‌کند آن صدایش را گوش می‌دهند و از جنس صدایش متوجه می‌شوند که این طلا است یا نیست اصل است یا بدل. سکه‌ی وجود آدمی هم دقیقا همین طور است یعنی وقتی آدمی به صدا می‌آید به سخن می‌آید شخصیت اش به خوبی آفتابی و روشن و معلوم می‌شود این کلام امیرالمومنین است که فرمود اَلمَرءُ مَخبوءُ تَحتَ لِسانِه آدمی مخفی است در پشت زبان تا حرف نزده معلوم نمی‌کند چه کسی است تا وقتی که سخن گفت معلوم می‌شود

تا مرد سخن نگفته باشد * * * عیب و هنرش نهفته باشد

به خصوص وقتی که در جمع قرار می‌گیرد آن هم جمع مناسب با خودش یک اصطلاحی دارند جامعه شناس‌ها به نام هویت جمعی می‌گویند آدم‌ها هویت­شان در جمع معلوم می‌شود گاهی وقت‌ها شما در مترو نشستید یک کسی می‌آید کنار شما می‌نشیند احساس می‌کنی آدم خیلی نجیب و با نزاکتی است اما یک ایستگاه بعد رفقایش سوار می‌شوند این‌ها وقتی که کنار هم قرار می‌گیرند شروع به حرف و سخن می‌کنند تازه می‌فهمی که نه چندان نجابت و نزاکتی هم نداشت این همان هویتی است که در جمع آشکار می‌شود این هم باز همان کلام امیرالمومنین است فرمود آدم‌ها با قرین هایشان با رفیق هایشان شناخته می‌شوند و دانسته می‌شوند پس سخن بهترین ملاک است و معیار است و معرف خوبی است برای شخصیت آدمی. هر کسی را می‌خواهی بشناسی نگاه به حرف هایش بکن شما همین حافظ را می‌خواهی بشناسی گوش به حرف و قضاوت‌های دیگران نداشته باش باز کن چند غزلی را مرور کن آن وقت احساس می‌کنی که این مرد مرد سحر است مرد شب است یک انسان مناجاتی است اهل ذکر است اهل دعاست اهل نماز است

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ * * * از یمن دعای شب و ورد سحری بود

این آینه‌ی خوبی است برای شخصیت اش این نشان می‌دهد که این اهل دعاست اهل سحر است

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز * * * که دعای صبح گاهی اثری کند شما را

به آن مراد و پیر خودش می‌گوید جرعه‌ای از معارفی که داری به ما بده ضرر نمی‌کنی من آدم سحر خیزی هستم سحر و صبح هم که می‌دانی چقدر قیمت دارد من دعایت می‌کنم این دعا خیلی به کارت می‌آید و به دردت می‌خورد

گریه‌ی شام و سحر شکر که ضایع نشد * * * قطره‌ی باران ما گوهر یک دانه شد

می گوید خدا را شکر ما شب‌ها تا صبح بیدار بودیم گریه کردیم اشک ریختیم اشک‌ها هدر نرفت حیف نشد قیمتی پیدا کرد در دستگاه الهی و ما هم از یمن آن‌ها ارزشی پیدا کردیم

می صبوح و شکر خواب صبح دم تا چند * * * به عذر نیم شبی کوش و گریه‌ی سحری

کسی که خودش از حمام می‌آید سبک است یک احساس نشاطی دارد به یک کسی که خمار است به کسی که خسته است یک گوشه‌ای کز کرده نشسته چه می‌گوید؟ می‌گوید بلند شو برو یک دوشی بگیر سبک می‌شوی حالا در این بیت یک چنین تصویری خوابیده خودش اهل سحر است سحر تمام شده صبح شده بعضی‌ها اهل خواب صبح اند شکرخواب صبح خواب شیرین صبح را با هیچ چیز عوض نمی‌کنند آن وقت‌ها وقتی که آدم‌های می‌گسار از خواب صبح بلند می‌شدند یک شرابی داشتند به نام می‌صبوح که صبح‌ها مصرف می‌کردند حافظ به این جماعت می‌گوید.

می صبوح و شکر خواب صبح دم تا چند

تا کی می‌خواهی صبح سر به بالین داشته باشید تا کی می‌خواهی این زهرماری‌ها را سر بکشی

به عذر نیم شبی کوش و گرمی سحری

یک شبی نیمه شبی بلند شو به قول مولوی دولت بگیر عذری بخواه گریه‌ای داشته باش آن‌ها خیلی شیرین است آن‌ها است که تو را مست می‌کند نه این‌ها یا در جای دیگری دارد

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود * * * که ز بند غم ایام نجاتم دادند

می گوید اگر من نجات پیدا کردم دو دلیل داشت یکی همت داشتم واقعا تلاش می‌کردم سعی می‌کردم «لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم/39) انسان سر سفره‌ی سعی و تلاش خودش نشسته این حقیقت را خداوند در سفر حج به نمایش می‌گذارد حج می‌دانید یک ماکت است ماکت تعریفش معلوم است یک مجتمعی می‌خواهند بسازند قبلش ماکت می‌سازند این ماکت می‌گوید این مجتمع باید این طوری دقیقا ساخته شود حج هم یک ماکت است وقتی می‌روید می‌گوید زندگی ات دقیقا این طور ساخته شود اول دور خانه‌ی خدا طواف می‌کنی یعنی برگشتی فقط دور خدا بگرد دور هیچ کسی نگرد بعد می‌روی پشت مقام ابراهیم که تخته سنگی است رد پای ابراهیم است می‌گوید پشت این مقام بایست یعنی هر کسی که می‌آید دنبال من پشت سر هر کسی نباید راه بیفتد باید رد پای اولیا خدا را بگیرد بعد می‌گوید حالا برو سعی کن صاف برو صاف بیا زیگزاگ نرو برگشتی هم همین طور است در سعی و کوشش‌هایی که داری زیگزاگ نرو زیگزاگ رفتن هم انرژی را از شما می‌گیرد هم راه را طولانی می‌کند شما یک خودکار بردار هم کاغذ زیگزاگ خط بکش هم جوهر بیشتری مصرف می‌کند هم این خط به درد خطاطی نمی‌خورد نمی‌شود رویش چیزی نوشت به درد سطل زباله می‌خورد ولی اگر خط صافی بکشی هم جوهر کمتری مصرف کردی هم این خط به کارت می‌آید به دردت می‌خورد می‌توانی یک خط زیبا خطاطی کند یا یاد بگیرد در زندگی هم همین طور است می‌گوید زیگزاگ نرو صداقت را بگذاری کنار دورغ برداری این دروغ انرژی صرف می‌کند زیگزاگ رفتن است به هیچ دردی هم نمی‌خورد کارت هم به سامان نمی‌رسد بعضی‌ها نگویند تجربه‌ی ما غیر از این است ما یک جاهایی راست گفتیم ضرر کردیم یک جاهایی هم دروغ گفتیم و سود کردیم درست هم می‌گویند همین طور است منتها در نگاه جزئی نگران است اهل بیت کلی نگر هستند او وقتی می‌گوید نجات در صدق است یعنی در کلی و کلان اش این طور است الهلاک فی الکذب یعنی در کلی و کلانش این طور است نه که الآن اگر دروغ گفتی کارت خراب می‌شود شما پنج آجر پشت سر هم بچین مرتب برو بالا ششمی را کج کن هفتمی را مرتب بچین هشتمی هم نمی‌ریزد ولی دهمی که گذاشتی همه فرو می‌ریزد چرا؟ به خاطر آن کجه. دروغ مثل آجر کجه است شما بروید در دادگاه‌های خانواده ببینید گفتگوهایی که بین زن و شوهرها اتفاق می‌افتد نگاه کنید این می‌گوید تو فلان جا به من دروغ گفتی آن یکی می‌گوید فلان جا به من دروغ گفتی آن روزی که دروغ گفتند کار خراب نشد زن و شوهر شدند رفتند با هم مدتی هم خوش بودند ولی دو سال گذشت سه سال گذشت در مجموع به خاطر همان دروغ‌ها فرو ریخت اهل بیت می‌گویند وقتی صداقت نداشته باشی در کلان کارت خراب می‌شود یک حیوان هم می‌فهمد شما یک مشت علوفه بریز یک حمار هم این جا باشد این می‌خواهد برود دور نمی‌زند مستقیم می‌رود او هم با همه‌ی حیوانی اش می‌فهمد که نزدیک ترین راه راه مستقیم است انرژی کمتری می‌برد زودتر و سریع تر می‌رود راستی هم همین طور است انسان را زودتر می‌رساند لذا سعی که می‌کنی با راستی باشد این‌ها ماکت است حالا حافظ همین را می‌گوید من اهل سعی و تلاش و همت بودم یکی این همت‌ها به داد من رسید همت حافظ و انفاس سحرخیزان آن‌هایی که اهل سحر بودند اهل مناجات بودند دم و نفس آن‌ها من را سر پا کرد دعای آن ها. همیشه کنار یک منقل یک باد بزن هم است کار این بادبزن چیست؟ کارش این است که وقتی باد می‌خورد به این حبه‌ها شعله‌ها شعله ور تر می‌شوند گرما بیشتر می‌شود نقش دعای دیگران در زندگی ما به خصوص دعای پدر و مادر به خصوص دعای مادر نقش آن بادبزن است یعنی اگر این دم باشد این دعا باشد زندگی انسان گرم می‌شود و حرارت پیدا می‌کند وگرنه نه. ضمن این کلمات حافظ به خوبی شخصیت او معلوم شد که این آدم چگونه آدمی است در همین غزل سحرگه می‌توانست نام یک زمان دیگری هم ببرد شاعر است هنرمند است ولی به سحر عنایت دارد توجه دارد چون می‌گوید هر چه دارم از این جا است می‌خواهد بگوید تو هم هرچه می‌خواهی از این جا بخواه، سحر گه رهروی یک سالکی یک کسی که در مسیر حق حرکت می‌کرد در سرزمینی که دیگر مشخص نمی‌کند زمان را مشخص نکرد مکان را مشخص نمی‌کند یعنی تو اگر اهل سحر باشی یک سر و سرّ و رابطه‌ای با خدا داشته باشی هر کجا باشی مهم نیست قم باش، نجف باش، آلمان باش، اقیانوسیه باش، هر جا می‌خواهی باش با او رابطه داشته باشی هیچ گاه به مشکلی بر نمی‌خوری یکی از این کارگردان‌ها چند وقت پیش در شبکه‌ی 4 صحبت داشت می‌گفت من آلمان بودم وقت نماز شد به دوستان گفتم من باید نماز بخوانم گفتند این جا جایی ندارد گفتم من باید بخوانم یک کلیسا نشان دادند گفتند برویم رفتیم کلیسا به آقای کشیش گفتیم می‌شود این جا نماز کنیم نگاهی کرد تاملی کرد گفت اشکالی ندارد گفتیم جایی است وضو بگیریم گفت نه گفتیم چه کار کنیم رفیق ما گفت می‌رویم بیرون یک جایی وضو بگیریم رفتیم بیرون کنار کلیسا یک شراب فروشی بود گفت بیا شراب فروشی وضو بگیر گفتم شراب فروشی؟ وضو؟ گفت چه اشکالی دارد رفتیم اجازه گرفتیم وضو گرفتیم آمدیم بیرون رفتیم کلیسا نماز بخوانیم به کشیش گفتیم کجا بخوانیم چند غرفه بود مثل آثار باستانی بود افرادی آمده بودند برای تماشا کشیش گفت برو در آن غرفه قبله نما همراهم بود خدا خدا می‌کردم جهت قبله جوری باشد که پشتم به این جمعیت باشد قبله نما چرخید دقیقا رو به جمعیت تنظیم شد یعنی من باید رو به جمعیت می‌ایستادم به نماز به نمازی که نمی‌فهمند چه است می‌گفت گفتم خدایا می‌خواهی من را امتحان کنی؟ بکن می‌گوید من هم خیلی راحت ایستادم نمازم را خواندم از در کلیسا که آمدم بیرون چنان حالی چنان وجدی چنان بهجت و سروری تمام وجود من را گرفت بعد همان جا جرقه‌ای به ذهن من خورد حتی در شراب خوانه هم می‌شود به طهارت رسید حتی در کلیسا هم می‌شود به نماز ایستاد این دنیا همان شراب خانه است خیلی‌ها در این دنیا خودشان را آلوده می‌کنند ولی در همین دنیای آلوده هم انسان می‌تواند طاهر و پاک زندگی کند

شریعتی: شرط خاصی دارد؟

حاج آقا رنجبر: اهل سحر باشد این را داشته باش سرزمینی مهم نیست

سحر گه رهروی در سرزمینی، همی گفت پیوسته می‌گفت دغدغه اش این بود مسئله اش این بود

همی گفت این معما، یعنی این حرف راز آلود سر بسته با قرینی با کسی که همراهش بود ظاهرا او هم یک آدم صوفی مسلکی بود که حافظ اصلا با صوفی مسلک‌ها میانه‌ی خوشی ندارد آن‌ها هم با او میانه‌ای نداشتند حرف‌هایی که بعضی‌ها در ذهن شان در مورد حافظ دارند حرف‌هایی است که متاسفانه صوفیه نسبت می‌دادند به او. به او گفت ‌ای صوفی شراب آن گه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی.

الآن شراب‌ها صنعتی است، سنتی بود انگور را می‌ریختند در خمره مدت‌ها می‌ماند تبدیل به شراب می‌شد ولی شرابش ارزشی نداشت پر از تفاله‌های انگور بود تکه‌ها ریزه‌های انگور، لذا مطاع بی مشتری بود به همین خاطر این‌ها را می‌ریختند در شیشه می‌گذاشتند کناری بعد از چهل روز ذره ذره‌ها تکه‌ها نشست می‌کرد آن وقت بود که صاف می‌شد زلال می‌شد خالص می‌شد و آن وقت بود که قیمتی می‌شد حالا حافظ به این صوفی می‌گوید تو هم مثل آن شراب نجسی هستی، تر دامنی، ناخالصی زیاد داری، ناصافی زیاد داری، تا صاف نشوی تا خالص نشوی قیمت پیدا نمی‌کنی، اگر هم بخواهی صاف شوی همان راهی را باید بروی که شراب رفت چهل روز گوشه‌ای نشست تو هم باید چهل روز چهل صباح گوشه‌ای بنشینی با خدای خودت خلوت کنی ذره بین بگذاری روی رفتارت کردارت عیب هایت را نقص هایت را ببینی و یکی پس از خودت دور کنی آن وقت صاف و خالص و قیمتی می‌شوی البته این یک راهش است در روایات هم توصیه شده یک راه میان بری هم دارد این آب اگر گل آلود باشد برای صاف شدن اش دو راه است یک راهش این است که پالایش کنیم دستگاه پالایش می‌خواهد هزینه بر است تازه معلوم نیست مثل اولش شود یک راهش این است که لیوان آب را برداری بریزی روی چشمه‌ای به محض این که ریختی صاف می‌شود و تمام تیرگی‌ها و کدورت‌ها از بین می‌رود ما هم برای صاف شدن دو راه داریم یک راه راهی است که حافظ گفت خودمان را پالایش کنیم با اربعین‌ها با چله نشینی‌ها یک راهش هم این است که وصل شویم به آن‌هایی که مثل چشمه پاک هستند در همین زیارت اربعین دارد یا صفی الله تو صاف هستی زلال هستی و پسر کسی هستی که او هم صاف و زلال بود به همین خاطر منتخب خدا شدی پس اگر کسی به این‌ها بپیوندد مثل آب آلوده است که به چشمه پیوسته باشد زلال می‌شود لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به اصحاب خودش فرمود‌ای ابطال الصفا یکی حر بود که خیلی آلوده بود ولی چون وصل به امام حسین شده بود زلال شده بود ولی کی انسان به اهل بیت پیوند می‌خورد وقتی که نسبت به این‌ها معرفتی پیدا بکند که آن معرفت از رهگذر همین زیارت جامعه‌ی کبیره ان شاء الله نصیب شود.

شریعتی: خیلی خوب ممنون مشرف می‌شویم به محضر قرآن کریم و قرار روزانه‌ی امروز ما صفحه‌ی 281 آیات پایانی سوره‌ی مبارکه‌ی نحل است. برمی‌گردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ ?119? إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّـهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ?120? شَاکِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ?121? وَآتَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ?122? ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ?123? إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ?124? ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ?125? وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ ?126? وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّـهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ ?127? إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ ?128?

ترجمه:

آن گاه پروردگارت به کسانی که از روی نادانی کار زشت مرتکب شدند، و بعد از آن توبه کردند و [مفاسد خود را] اصلاح نمودند، [لطف و عنایت دارد] زیرا پروردگارت پس از آن [توبه و اصلاح] بسیار آمرزنده و مهربان است. (119) بدون تردید، ابراهیم [به تنهایی] یک امت بود، برای خدا از روی فروتنی فرمانبردار و [یکتاپرستی] حق گرا بود واز مشرکان نبود. (120) سپاس گزار نعمت های او بود، خدا او را برگزید وبه راهی راست راهنمایی اش کرد. (121) و به او در دنیا [زندگی نیکویی] دادیم، و بی تردید در آخرت از شایستگان است. (122) آن گاه به تو وحی کردیم که از آیین [یکتاپرستیِ] ابراهیم حق گرا پیروی کن که از مشرکان نبود. (123) [تحریم ماهی گیری در] روز شنبه فقط برای کسانی که در آن [از نظر آزادی و ممنوعیت کار] اختلاف کردند، قرار داده شده است، و بی تردید پروردگارت در روز قیامت درباره آنچه در آن اختلاف می کردند، داوری خواهد کرد. (124) [مردم را] با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن، و با آنان به نیکوترین شیوه به بحث [و مجادله] بپرداز، یقیناً پروردگارت به کسانی که از راه او گمراه شده اند و نیز به راه یافتگان داناتر است. (125) و اگر [ستم گر را] مجازات کردید، پس فقط به مانند ستمی که به شما شده مجازات کنید، و اگر شکیبایی ورزید [و از مجازات کردن بگذرید] این کار برای شکیبایان بهتر است. (126) و شکیبایی کن، و شکیبایی تو جز به توفیق خدا نیست، و بر [گمراهی و ضلالت] آنان [و کارهایی که انجام می دهند] اندوهگین مباش، و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مشو. (127) بی تردید خدا با کسانی که پرهیزکاری پیشه کردند و کسانی که [از هر جهت] نیکوکارند می باشد. (128)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: از شبکه‌ی سه تصاویر پیاده روی اربعین را که می‌بینیم دل خیلی‌ها هوایی می‌شود که روز اربعین پیاده زائر کربلا باشیم ان شاء الله به برکت این آیات زیارت کربلای معلا قسمت شما شود و آن‌هایی هم که عازم هستند دعاگوی ما هم باشند.

حاج آقا رنجبر: چک وقتی قلم خوردگی پیدا می‌کند از اعتبار می‌افتد مهم نیست قلم خوردگی کم باشد یا زیاد باشد وقتی هم که قلم خورده شد در یک صورت آن اعتبار رفته اش برمی‌گردد پشت نویسی شود آن هم به خط خود صاحب چک یعنی اگر یک خطاطی که بهترین خط را دارد بیاید با زیباترین خط نستعلیق بنویسد آن اعتبار برنمی گردد می‌گوید خودت با همان خط داغون خودت اگر اصلاح کنی انگار نه انگار حتی یک ریال از ارزش آن کم نمی‌شود گناه برای انسان مثل قلم خوردگی برای چک است کم و زیاد ندارد کوچک و بزرگ ندارد انسان وقتی به گناهی می‌افتد، از ارزش می‌افتد، از چشم خدا می‌افتد تنها در یک صورت دوباره به ارزش گذشته‌ی خودش برمی‌گردد آن هم این که توبه کند برگردد و پشت نویسی کند اصلاح کند آبروی کسی را ریخته جبران کند مال کسی را برده جبران کند این جا است که انگار نه انگار آیه همین را گفت «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ» کسانی که کاری می‌کنند کار بد که طبیعتا ریشه در نادانی هم دارد آدم دانا که گناه نمی‌کند «ثُمَّ تَابُوا» برمی‌گردند مثل آن برگ چک. «ثُمَّ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا» قلم به دست می‌گیری و اصلاح می‌کنی «إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ» خدا تو را می‌آمرزد و غفران و رحمت خودش را همان طور که نصیب اولیا می‌کند نصیب تو هم خواهد کرد.

شریعتی: خیلی ممنون، السلام علیکم یا اهل بیت النوبة و موضع الرساله خدمت شما هستیم.

حاج آقا رنجبر: گفت یک شمع از این محفل صد شمع بگیراند یک شمع روشن نه صد‌ها نه هزاران تمام شمع‌های خاموش عالم را می‌تواند روشن بکند چرا؟ چون خودش روشن است اهل بیت شمع روشن بودند چون روشن بودند خداوند رسالت روشن کردن دیگران را بر دوش این‌ها قرار داده این‌ها شدند موضع الرساله روشنی شان چه بود؟ دین بود آن چه که این‌ها در دست داشتند دین بود به وسیله‌ی دین انسان‌ها را به نور و روشنایی رهنمون می‌شدند دین هنرهای فراوانی در زندگی انسان دارد یکی اش این است که دین انسان را بر خودش مسلط می‌کند برخلاف علم منظورم همین علوم تجربی است که انسان را بر دیگران مسلط می‌کند و وای به روزی که انسان بر دیگران مسلط باشد ولی بر خودش مسلط نباشد شما وقتی می‌روید دانشگاه یک مدرکی می‌گیرید جایگاهی پیدا می‌کنید منصبی به شما می‌دهند اگر خودت بر خودت مسلط نباشی بر دیگران مسلط شدی یک زیر مجموعه‌هایی داری چون بر خودت مسلط نیستی اگر یک زیر مجموعه برابر شما قامت خم نکند و تملقی نداشته باشد او را یک شبه ساقط می‌کنی بی جهت قلمت روی کاغذ می‌چرخد بی جهت گوشی تلفن را برمی‌داری به راحتی با آبرو و اعتبار دیگران بازی می‌کنی چرا؟ چون خودت بر خودت مسلط نیستی هنر دین این است که شما را بر خودت مسلط می‌کند او خدو انداخت بر روی علی توهین چیست آب دهانش را انداخت ولی امیرالمومنین دست از کار کشید چون بر خودش مسلط است این هنر دین است دین می‌گوید، وقتی که خشمگینی فاسکت حرف هم نزن تا چه برسد به عمل سکوت کن مثل ماشینی که جوش می‌آورد شما چه کار می‌کنید تخته گاز می‌روید؟ می‌ایستید می‌گوید خودت هم وقتی جوشی می‌شوی بزن کنار هیچ کاری نکن بگذار از این جوش بیفتی از این عصبانیت بیفتی دین به وسیله همین تعالیم ساده انسان را بر خودش مسلط می‌کند چقدر فرمول ساده‌ای است دین گفته راه مقابله با خشم‌ها همین است یک کتری است روی اجاق دارد می‌جوشد شما می‌خواهید از جوش بیفتد جا به جا می‌کنی از این جا برمی‌داری می‌گذاری جای دیگر آرام آرام سرد می‌شود می‌گوید وقتی تو عصبانی می‌شوی مکانت را عوض کن اگر پشت میز هستی بلند شو اگر در محیط اداره هستی بیرون شو این جا به جایی موجب می‌شود خشم شما پایین بیاید و شما بر خودتان مسلط شوی دین با همین تعالیم انسان‌ها را بر خودشان مسلط می‌کند خیلی روایت عجیبی است پیامبر فرمود حتی به یک گوسفند اگر رحم کنی خدا به تو رحم می‌کند در این بازی بیلیارد طرف مهره‌ی اولی را نشان می‌گیرد ولی هدفش مهره‌ی اولی نیست می‌گوید این را می‌زنم می‌خورد به دومی دومی می‌خورد به سومی و سومی گل می‌شود هدفش سومی است در تعالیم ما هم دقیقا همین طور است می‌گوید گوسفند ولی منظورش گوسفند نیست هدفش چیز دیگری نیست اگر چه گوسفند هم است به او هم می‌خورد ولی هدف نیست هدفش انسان است می‌خواهد بگوید ببین وقتی به یک گوسفند رحم کنی خدا به تو رحم می‌کند اگر به یک انسان رحم کنی چه خواهد شد از آن طرف اگر انسان به یک گوسفند بی رحمی کند مورد خشم خدا قرار می‌گیرد اگر نسبت به یک انسان بی رحمی کند چه خواهد شد این تعالیمی است که اهل بیت در اختیار ما می‌گذارند و ما را بر خودمان مسلط خواهند کرد وقتی ما بر خودمان مسلط شدیم شکفته می‌شویم بوی مروت بوی انصاف بوی جوان مردی از ما به مشام شان می‌رسد یک هنر دیگر دین این است که دین به انسان و زندگی انسان محتوا می‌دهد بر خلاف علم که فرم می‌دهد منظورم علوم الهی نیست. فرم خیلی خوب است ولی مهم تر از فرم محتوا است این میوه‌های اروپایی شکل خیلی شکیلی دارند خوشه‌ی انگور که می‌بینید خیلی تماشایی است انگار که نقاشی شده اند ولی وقتی مصرف می‌کنید انگار کپسول‌های آب هستند پرتغال هایشان سیب هایشان خیلی زیبا و شکیل طعم و مزه‌ای ندارند چرا؟ به خاطر این است که این میوه‌ها آفتاب نخورده اند چون آفتاب نخورده اند طعم ندارند دین با زندگی انسان و با خود انسان همان کاری را می‌کند که آفتاب با میوه دین به زندگی طعم می‌دهد مزه می‌دهد علم دانش‌های بشری با زندگی انسان همان کاری می‌کند که صنعت و دانش باغداری با میوه در گذشته دین بود علم نبود امروز متاسفانه علم هست دین نیست زندگی‌ها فرم خیلی زیبایی پیدا کرده خانه‌های کلنگی شده برج، چهارپاها شدند هواپیما، فرم خوبی پیدا کرده اما زندگی‌ها آن طعم و مزه‌ی گذشته را به هیچ وجه ندارند چون دین نیست.

شریعتی: احساس نیاز به دین نیست که مردم دنبالش نمی‌روند یا این که خوب عرضه نشده؟

حاج آقا رنجبر: خوب عرضه نشده وقتی خوب عرضه شد خوب تقاضا می‌شود.

شریعتی: دین به آن گونه که باید و شاید معرفی نشده.

حاج آقا رنجبر: بله عرضه نشده در فرهنگ تقاضا تابع عرضه است برخلاف اقتصاد که عرضه تابع تقاضا است یعنی من کارخانه دار نگاه می‌کنم به تقاضای مردم مردم متقاضی چه جنسی هستند همان را عرضه می‌کنم اما در وادی دین عکس است تقاضا تابع عرضه است تا شما دین را چطور عرضه کنید اگر خوب عرضه کنید مشتری می‌شوند متقاضی می‌شوند خوب عرضه نمی‌شود و الا خوب عرضه شود فطرت انسان‌ها یک عامل درونی دارد که به سمت آن‌ها خود به خود کشیده خواهد شد پس امروز متاسفانه دین نیست علم است زندگی‌ها جهنم است طعم و مزه ندارد اگر ششصد سال پیش به آبا و اجداد ما می‌گفتند شش صد سال بعد این راهی که شما از بغداد می‌روید به خراسان و شش ماه طول می‌کشد آن‌ها یک ساعته طی می‌کنند آن وقت خلیفه در بغداد می‌مرد تا شش ماه بعد در خراسان به نام او مالیات می‌گرفتند خبر نمی‌رسید اگر می‌گفتند به آن‌ها که یک روزی می‌آید به فاصله‌ی یک دقیقه خبرها مخابره می‌شود آن‌ها چه قضاوتی در مورد ما می‌کردند می‌گفتند بهشتی که انبیا وعده کردند همان زمان است و الآن همان بهشت است و ما همان بهشتی هستیم یک ساعت از خراسان به بغداد می‌رویم ولی با چه افکاری؟ با افکار پریشان با نقشه‌های شومی که در سر داریم چرا؟ چون دین نیست لذا زندگی‌ها آن طعم و مزه‌ی خودشان را ندارند هنر دین همین است که وقتی می‌آید محتوا را با خودش می‌آورد یعنی زندگی‌ها طعم پیدا می‌کنند زندگی‌ها شیرین می‌شوند زندگی‌ها گوارا می‌شوند گاهی طرف هیچ چیز ندارد اما شیرین است اما گاهی طرف همه چیز دارد اما در رنج است چون در این جا سایه‌ی دین است در آن جا سایه‌ی دین نیست.

شریعتی: اهل بیت آمده اند این دین را بیاورند.

حاج آقا رنجبر: و قبل از این که مطرح کنند خودشان به کار بستند مثل همان شمع است اول خودش روشن شده به همین خاطر می‌تواند شما را روشن کند این که من به اهل بیت احتیاج ندارم مثل این که شمع خاموش بگوید من به این شمع روشن هیچ احتیاجی ندارم او روشن نخواهد شد این چهار ده تا روشن هستند با هر کدام پیوند برقرار کنی به روشنی خواهی رسید.

شریعتی: فراز مختلف الملائکه را ان شاء الله هفته‌ی دیگر اشاره خواهیم کرد. ان شاء الله تمام لحظات زندگی مان منور به نور اهل بیت علیهم السلام باشد حاج آقا دعا بکنند ما آمین بگوییم.

حاج آقا رنجبر: خدا نظر لطفی می‌کند به کسانی که با پای پیاده و خیلی‌ها با پای برهنه خودشان را به بارگاه سیدالشهدا با چه شوقی می‌رسانند خداوند از برکاتی که نسبت به این‌ها نازل می‌کند قدری و اندکی هم نصیب ما بکند.

شریعتی: الهی آمین خیلی ممنون بهترین‌ها را برای همه‌ی شما آرزو می‌کنم والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    حرف دل
    اهمیت آشنای زنان با قرآن
    اهمیت آشنای زنان با قرآن
    25 نکته در باره بابونه
    نماز اول ماه فراموش نشود
    مردم و پلیس
    یشنهادهای پلیس
    ایان عمر گروهکهای تکفیری و تروریستی
    مظلومین میانمار
    14شهریور
    رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی:
    طنز دکتر سلام
    رهبری نوروز 96
    سال اقتصاد مقاومتی: تولید - اشتغال
    دومین جلسه شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی برگزار ش
    [همه عناوین(2949)][عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com