بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه در شیراز اتفاق افتاده نتیجه تدبیر غلط و نسنجیده بودن تحلیل هاست.
قبلاً سخنرانی شیراز آمد و مطالبی در تعریض به تقلید و ولایت در دانشگاه زده بود و به سلامت برگشته بود. از تریبون مجلس گفته شد مردم رعایت عمامه و احترام روحانیت را کردند و گرنه ایشان به سلامت برنمی گشت. این جمله همان تدبیر غلط و تحلیل نسنجیده است.
اگر گفته شد کشور ما قانون دارد [و] هر کس در حوزه قانون صحبت کند، امنیت دارد وقتی از حوزه قانون خارج شود قانون بازدارنده او را محدود می کند.
تریبون مجلس جای حواله دادن سخنرانی به مردم نیست. این دفعه مردم مشکل برخورد با روحانیت و عمامه نداشتند، شد آنچه شد.
آنها که در شیراز آن کردند که کردند، اراذل و اوباش نبود[ند]، جوان نمازخوان ولایتی جان برکف برای اسلام بودند. گمان می کردند با اینکار راه رخنه را بر دشمنان اسلام می بندند. گمان می کردند وقتی سخنرانی می آید و حرفهایی می زند و به سلامت برمی گردد و معنایش این است که دیواری از دیوار شیرازی ها کوتاهتر نیست. می خواهد بگوید اشتباه کردید؛ دیوار شیراز هم بلند است.
وقتی کماندوها به مدرسه فیضیه ریختند و با شعار جاوید شاه حجره را غارت کردند و طلاب را از طبقه بالا پرتاب کردند و با پنجه بوکس به سر و صورت آنها نواختند و فاضل برجسته استان کهکیلویه را در صورت خون آلود خود عکس گرفت و به محل خود فرستاد، صدها سرباز دولتی به وسیله مردم تار و مار شد.
چون امام فریاد کرد شاه دوستی یعنی غارتگری، امام مردم را برد و اجانب نتوانستند مردم را به دور شاه گرد آورند و دیدیم عاقبت چه شد.
اجانب دوست دارند این اتحادی که مردم با رهبر دارند، شکسته شود. یکی بگوید رهبر این را گفت و من قانع نشوم. وقتی این کلیت شکسته شود اجانب پیروز میدان خواهند شد. مردم صدها هزار شهید دادند. با شعار جنگ جنگ تا پیروزی، بلافاصله یک روز امام گفت صلح می کنم و این صلح من تاکتیکی نیست. مردم تردید نکردند و به نفع امام در غدیر راهپیمایی کردند. مردم ما تربیت شده هزار سال انتظارند.
مردم عاشق چشم و ابروی بزرگان دینی نیستند. مردم امام غائبشان را در عالِم وارسته خود می بینند و برای حفظ ارتباط خود سر و جان می دهند.
درست است علما معصوم نیستند امام هم معصوم نبود، اما حجت بود. فرق است بین عصمت و حجیت. وقتی گفته می شود من قانع نشدم نفی عصمت نیست نفی حجیت است.
امام فرمود وقتی مردم به خبرگان رأی دهند و خبرگان مجتهد عادلی را انتخاب کنند او ولی منتخب مردم است و حکمش نافذ است.
من قانع نشدم، نفی نافذالحکم بودن است نه نفی عصمت. نافذالحکم بودن پرچم ماست، سرود ملی ماست. هرکس پرچم نافذالحکم بودن را سست کند پرچم جایگزین بدون هیچ تردید پرچم استکبار است.
اشعث ابن غیث برای رسیدن خدمت حضرت علی (علیه السلام) از قنبر اجازه گرفت قنبر به دستور حضرت آن زمان راهش نداد. اشعث مشت به بینی قنبر کوبید و خون جاری شد. قنبر خدمت حضرت علی (علیه السلام) با صورت خون آلود رسید. حضرت چه کند با رئیس بزرگترین قبیله؟! تنها این جمله را به اشعث گفت: لو رأیت غلام ثقفی اذن لا قشعرت شعراتک، اگر آن پسر ثقفی را ببینی موهایت به اندامت به لزره در می آید.
آنها که برای امیرالمؤمنین ناز می کردند در مقابل حجاج ابن یوسف تسلیم صد درصد بودند. ابراز قانع نشدن غیر از قانع نشدن است. قانع نشدن اختیاری نیست اما ابراز آن، انتخاب و اختیارِ حجیت خود بر حجیت نظام و نافذالحکم بودن خود بر نافذالحکم بودنِ نظام است.
ما هزار سال صبر کرده ایم تا اسلام امامت را در جهان جا بیاندازیم. این حجیت زمامدار جانشین امامت است. این حجیت، شیشه عمر مردم ماست. مردم تحمل نمی کنند کسی به شیشه عمرشان سنگ بزند. وقتی امام گفت جنگ، مردم تردید نکردند و وقتی امام گفت صلح، مردم تردید نکردند چون می خواستند آخر شب غیبت، سپیده ظهور را ببینند.
نه آن سخن و نه آن عمل هیچکدام به نفع نظام نیست. اگر مردم مساله نمی دانند باید مساله دان شوند. اما آنها که مساله می دانند چرا به عدم تمکین خود نسبت به نظام افتخار می کنند؟ در جلسه خصوصی در محضر رهبر، جای گفتگو هست ولی بعد از تصمیم، جای تمکین و تبعیت است.
مگر میرزای شیرازی وقتی تحریم تنباکو کرد، اگر عالم برجسته ای می گفت من به حکم میرزا قانع نشدم چه اتفاق می افتاد؟ حکم شکسته می شد و استعمار سلطه اش بیستر می شد.
آنچه در شیراز اتفاق افتاد جای دو درس است. اگر بندگان مراقب باشند و مردم نسبت به شیشه عمرشان حساس هستند، بیشتر حساس باشند. اما این ارزش بزرگ را با روش حکیمانه توأم کنند، اگر با زدن و دادوبیداد کاری ساخته می شد، نظام سابق ساقط نشده بود. خیری که ما یفسده اکثر مما یصلحه، عمل جاهلان است.
والسلام
محی الدین حائری شیرازی