عدالت خواسته همه انسانهاست. انسانها دوست دارند در اجتماعى زندگى کنند که بر پایههاى عدالت استوار باشد و همه افراد در ابعاد مختلف به رعایت عدالت مقید باشند. حقوق یکدیگر را رعایت کنند، به حقوق یکدیگر تجاوز و تعدى ننمایند، همه در برابر قانون تساوى داشته باشند. تبعیض و تخلف نباشد. دستگاه حاکمه حقوق افراد را تضمین کند و جلو تعدیات را بگیرد .
در طول تاریخ افراد زیادى به عنوان عدالتخواهى قیام و انقلاب کردهاند و با این تعبیر جالب و زیبا عدهاى را با خویش همراه ساختهاند، بعضى از آنها شکست خوردند و بعضى پیروز گشتند و حتى توانستند حکومتى را بدین عنوان برپا سازند ولى بعد از چندى از مسیر اصلى منحرف شدند و از عدالتخواهى دست کشیدند. عوامل انحراف از این قرار است: در واقع اینها آفتهاى عدالتخواهى هستند.
1ـ بعد از پیروزى تعدادى از سران نهضت امور را در قبضه خودشان درمىآورند و براى ابقاى مقام و منصب خود و سوء استفاده بر توده مردم ظلم و ستم مىنمایند و رهبر نهضت هم براى حفظ آنها تسلیم مىشود.
2ـ خود رهبر نهضت وقتى به مقام رسید براى حفظ مقام و اسکات مردم ظلم و ستم را شروع مىنماید .
3ـ رهبر نهضت بعد از پیروزى از مقام خود سوء استفاده مىکند و رفاهطلب مىشود و به جمع ثروت و تجملات زندگى سرگرم مىشود.
4ـ خویشان و طائفه رهبر از موقعیت او سوء استفاده مىنمایند و بر دیگران ستم مىنمایند .
5ـ رهبر بعد از پیروزى براى ابقاى حکومت خویش با افراد نیرومند و زورگو سازش مىکند و آنها را در پستهاى خود باقى مىگذارد.
6ـ افرادى را بر سر کارها مىگمارد که بتوانند بر مردم تسلط و نفوذ داشته باشند گرچه مرتکب ظلم و ستم شوند.
7ـ در اثر ضعف و ناتوانى از ظلمها و ستمهاى بعضى افراد چشمپوشى مىکند.
حضرت على (ع) از آغاز مردم را به عدالتخواهى دعوت کرد و تا آخر هم چنان پایدار بود و در تمام مراحل عدالت را رعایت مىکرد.
1. عدم ابقاء ظالمین
مغیرة بن شعبه در اوائل خلافت خدمت آن جناب رسید و گفت: چون با تو بیعت کردهام باید تو را نصیحت کنم: ابوبکر و عمر و عثمان افرادى سرکار گماردهاند و در طول این مدت نفوذ قدرت پیدا کردهاند، بگذار سرکار بمانند تا حکومت تو استوار شود و از این جمله معاویه است که بر شام تسلط دارد. على فرمود: ا تضمن لى عمرى فیما بین تولیه الى خلعه. و ما کنت متخذ المضلین عضدا ـ من بارها بعثمان توصیه کردم دست این ظالمین را کوتاه کند اکنون خودم آنها را ابقا کنم.
2. افراد فرصتطلب را سرکار نگذاشت
طلحه و زبیر خدمت على (ع) عرض کردند با تو بعیت کردیم که ما را بر دیگران برترى دهى در کارها با ما مشورت نمائى و در عطا مزیت قائل شوى، با این همه خدمت که در راه اسلام کردیم تو بین ما و سایرین فرقى نمىگذارى. ما از تو حمایت کردیم ولى اکنون مالک اشتر و حکیم بن جبله را به ولایت مىگمارى باید ولایت بصره و کوفه را بما بدهى و الا ما نمىتوانیم به همکارى خودمان ادامه دهیم. على (ع) فرمود: قبل از شما گروه دیگرى هم براى اسلام کوشش کردند ولى براى خدا کردند جزا هم از خدا مىگیرند. لا استأثر علیکما و لا على عبد حبشى مجدع بدرهم فما دونه لا انا و لا ولداى هذان ـ از خدا بترسید و فساد نکنید.
3. سختگیرى درباره ولات
به یکى از عمالش که رشوه گرفته بود فرمود: از خدا بترس و حق مردم را بازده، اگر بر تو تمکن یافتم وظیفهام را نسبت به تو انجام مىدهم و با این شمشیر ترا به دوزخ مىفرستم .
4. عدم سوء استفاده شخصى از بیت المال
هارون بن عنزه از پدرش نقل کرده که در قصر خورنق در کوفه بر على وارد شدم، زمستان بود و قطیفه کهنهاى پوشیده بود و از سرما مىلرزید گفتم یا امیر المؤمنین تو هم در بیت المال سهمى دارى چرا با خودت چنین مىکنى؟ فرمود بخدا سوگند از مال شما چیزى نمىگیرم و این قطیفه را از مدینه از اموال شخصى آوردهام. خوراکش از غله ینبع تهیه مىشد. راوی مىگوید على را دیدم که نان خشک و شیر تناول مىکرد عرض کردم چرا غذاى خوب و مقوى نمىخورید فرمود غذا و لباس پیامبر بدتر بود. |