محمد حسین توسلی
مقدمه
عبادت : یعنی پرستش ، بندگی ، این کلمه به دو صورت استعمال می شود ، عام و خاص.
عبادت خاص : از جمله عباداتی است که، شرط صحتشان قصد قربت به سوی خداست مثل : نماز و روزه .
عبادت عام : عباداتی را که مهم قصد قربت به سوی خداست حال چه شرط صحتشان باشد و یا نه، شامل عبادت خاص هم می شود . مثل : نماز ، روزه ، خوردن و آشامیدن و ...
در این تحقیق آنچه از عبادت مورد نظر است، عبادت به صورت عام است .
انسان ها بایستی همه ی کارهایشان را فقط برای رضای خدا انجام دهند تا با اخلاص و به درجه ی مخلصین برسند . آن درجه ای که دیگر شیطان، در آن ها رسوخ نکرده ، و تنها خدا را در مد نظر می گیرند و در واقع اینان از طرف خدای متعال به این درجه رسیده است . و رسیدن به این درجه نیز همت والایی می خواهد.
این تحقیق در نظر دارد ، به زندگی کامل ترین شخص و بزرگوارترین عزیزی اشاره کند ، که همه کارها را بدون کم و کاستی ای انجام می داد ولی نیت پاکش را لحظه ای از دست نمی داد. و این کمال انسان است « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » ما جن و انسان را خلق نکردیم مگر به واسطه ی عبادت ( معرفت ) .
« و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما » بندگان خاص خداوند رحمن آن ها هستند که ، با آرامش و بی تکبر بر زمین راه ، می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را مخاطب سازند به آن ها سلام می گویند.
فصل اول تواضع پیامبر (ص):
راه رفتن ایشان :
تواضع در راه رفتن ، سست و بی رمق گام برداشتن نیست ، بلکه این است که در عین تواضع ، گام هایی محکم و حاکی از جدیت و قدرت بردارند
در حالات پیامبر (ص) آمده است که یکی از اصحاب می گوید : « ما رأیت احدا اسرع فی مشیه من رسول الله (ص) کانما الارض تطوی له و انا لنجهد ا نفسنا و انه لغیر مکترث»
« من کسی را سریع تر در امر راه رفتن ، از پیامبر ندیده ام ، گوئی زمین زیر پای او جمع می شد ، و ما به زحمت می توانستیم به او برسیم و او اهمیتی نمی داد.[1] »
و در حدیث دیگری در حالات پیامبر (ص) آمده است که :
« قد کان یتکفا فی مشیه کانما یمشی فی صبب»
« هنگامی که پیامبر (ص) راه می رفت در عین این که عجولانه نبود ، با سرعت گام بر می داشت ، گوئی از یک سرازیری پایین می رفت. [2]
نافع بن جبیربن مطعم ، از علی (ع) نقل می کند که ، پیامبر(ص) هرگاه راه می رفت ، اندکی به جلو خمیده می شد ، گوئی از سراشیبی فرود می آید.[3]
در حدیث جالبی از پیامبر (ص) می خوانیم که ، روزی از کوچه ای عبور می کردند ، جمعی از مردم را در یک نقطه مجتمع دیدند و از علت آن سوال کردند ، عرض کردند : دیوانه ای است که اعمال جنون آمیز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته ، پیامبر آن ها را به سوی خود فرا خواند فرمود: « می خواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم » همه خاموش بودند و با تمام وجود شان گوش می دادند ، آن حضرت فرمود ند : « المتبختر فی مشیه ، الناظر فی عطفیه ، المحرک جنبیه بمنکبیه الذی لا یرجی خیره و لا یومن شره فذلک المجنون و هذه مبتلی!»
( کسی که با تکبر و غرور راه می رود و پیوسته به دو طرف خود نگاه می کند ، پهلوهای خود را با شانه ی خود حرکت می دهد - غیر از خود را نمی بیند و اندیشه اش را از خوداش فراتر نمی رود.- کسی که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند ، دیوانه ی واقعی او است. اما این را که دیدید تنها یک بیمار است .)[4]
اولین صفات بندگان رحمن ، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکارمی شود . زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لابلای اعمال ،گفتار و حرکات انسان نشان می دهند ، تا آنجا که از چگونگی راه رفتن یک انسان می توان با دقت و موشکافی ، به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد.
تواضع کلید ایمان است و در حالی که کبر و غرور کلید کفر است.
خداوند در یکی از دستورات مهمی که به پیامبرش(ص) می دهد ، اینکه : « ولا تمش فی الارض مرحا ، انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا » در روی زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار ، چرا که نمی توان زمین را بشکافی و طول قامتت هرگز به کوهها نمی رسد.[5]
و به همین خاطر است که روح ایمان تواضع می باشد.[6]
نشستن پیامبر اکرم (ص) :
در روایت است که پیامبر (ص) روی زمین نشسته ، غذا می خورد و می فرمود: من یک بنده هستم ، مثل بندگان غذا می خورم.[7]
رسول خدا(ص) که در مجلس وارد می شد ، هیچ وقت صدر مجلس نمی نشست . اصلا مجلس پیامبر(ص) بالا و پایین نداشت ، دایره وار بود ، هر کجا جا بود آنجا می نشست ، بعضی از اهالی خارج که می آمدند و پیغامی داشتند می خواستند ، محمد (ص) را ببینند و بشناسند ، می پرسیدند ، محمد کجاست . می گفتند : در مسجد است . به مسجد که می آمدند ، می دیدند مجلس حلقه ای است ، نگاهی می کردند و می گفتند : « ایکم محمد » کدامتان محمدید ؟ چون می دیدند ، هیچ فرقی نمی کند همه یکنواختند . اینجا بالا و پایین ندارد دور هم نشستند رسول خدا(ص) می فرمود : بلی من محمد چه می گویی ؟[8]
به روایت عبد العظیم حسنی (ره) ، رسول خدا (ص) سه گونه می نشست :
{ گاه کف پاها را زمین نهاده} ساقهای پاها بلند می کرد و دو دست خود را جلو آن قرار می داد و ساق دست را در کف دست دیگر می گرفت گاه دو زانو می نشست ، و گاه یک پا را تا کرده ، زیر ران می نهاد و پای دیگر را روی آن می خواباند. و هرگز دیده نشد که آن حضرت ( مانند متکبران ) چهار زانو بنشیند.[9]
در مجلس نمی نشست و بر نمی خواست مگر با یاد خدا ، [10] و در مجلس جای مخصوص برای خود قرار نمی داد ، و ایشان چون داخل مجلس می شد : در آخر مجلس که خالی بود می نشست و مردم را بدین کار امر می فرمود با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد ، برنمی خواست.[11]
خوابیدن پیامبر اکرم (ص)
خداوند و پرستش او ، تنها چیزی بود که همیشه در خاطر پیامبر اکرم (ص) جلوه می نمود و تواضع و خشوع در برابر خداوند ، تنها کار حضرت(ص) بود . این بود که در هنگام خوابیدن نیز یاد محبوب خویش بود . نقل کرده اند که : هرگاه پیامبر (ص) آهنگ بستر خویش می فرمود ، چنین عرضه داشت : (سپاس خداوندی را که به ما خوراک و آشامیدنی عرضه میداشت و گرفتاری های ما را کفایت کرد و ما را پناه داد ، و چه بسیار کسانی که نه کفایت کننده دارند و نه پناهنده. [12] )
آری مردان واقعی ، آنان که هدف خلقت را هیچگاه فراموش نمی کنند ، این گونه زندگی می کنند .
غذا خوردن پیامبر (ص)
« قال الحسن (الصیقل ) سمعنا ابا عبد الله (ع) یقول مرت برسول الله (ص) امراه و هی بذیه و هویاکل فقالت : یا محمد انک لتاکل العید و تجلس جلوسه ، فقال لها ویحک و ای عبد اعبد منی ؟
فقالت : اما لا- فناولنی لقمه من طعامک فناولها رسول الله (ص) لقمه من طعامه فقالت : لا و الله الا من فیک قال : فاخرج اللقمه من فیه ، فناولها ایاها فاکلها ، قال ابو عبد الله (ع ) فما اصابت بذاء حتی فادت الدنیا. [13]»
روزی از محله های (بیهوده گویان ) مدینه می گذشت . رسول خدا (ص) را دید که روی خاک نشسته است و غذا میل می نماید ( خرما یا قطعه نانی بوده ).
زن گفت : آقا مثل غلام ها نشسته اید . مثل غلامان خوراک میل می کنید ، اگر کسی رد شود نمی فهمد که تو چه کسی هستی؟
فرمود : چه کسی از محمد بنده تر است . بنده ی رب العالمین ملک الملوک
گفت : یا محمد ، منت بر من بگذار ، از این لقمه ای که می خوری ، به من هم بده . ، رسول خدا(ص) دست دراز کرد که خرما یا چیز دیگری که بود به او بدهد.
زن گفت : تو را به خدا سوگند از دهان مبارکت به من بده رسول خدا(ص) لقمه ای از دهان مبارکش به او داد آن را خورد .
به شهادت امام صادق (ع) که فرمود : این زن از آن روز تا آخر عمر دیگر مریض نشد ، به برکت لقمه ی دهان رسول الله (ص) .[14]
انس بن مالک روایت کرده که ، پیامبر (ص) می فرموده است :« اگر پاچه گوسفند را به من هدیه دهند ، آن را می پذیرم و اگر برای خوردن مرا دعوت کنند نیز پذیرا خواهم بود. »[15]
انس می گوید : رسول خدا (ص) به ظرف شیری افطار می کرد و مقداری هم برای سحرش نگه می داشت و گاهی یک خوراک شیر ، بیشتر نداشت و گاهی نان را در آن می گذاشت و میل می فرمود . شبی برایش ، شیر آماده کردم ولی پیامبر (ص) دیر نمود و گمان کردم ، بعضی از یارانش او را دعوت – نموده اند پس آن شیر را نوشیدم.
پیامبر (ص) پس از مدتی از شب آمد ، از همراهان آن حضرت پرسیدم ، آیا پیغمبر (ص) در جائی افطار فرموده بود . گفتند : نه !
آن شب را جز خدا کسی نمی داند ، که بر من چه گذشت و از غصه ی اینکه پیامبر (ص) از من شیر بخواهد و نباشد.
رسول خدا (ص) آن شب را گرسنه به سر برد ، و دو روز را روزه داشت و از من شیر نخواست و تاکنون از آن مطلب سخنی به میان نیاورده است . [16]
از شعیب بن عبد الله بن عمرو نقل می کردند که هرگز دیده نشده است که ، رسول خدا (ص) در حال تکیه دادن چیزی بخورد. [17]
قال : سمعت یقول : « قال رسول الله (ص) لا اکل متکئا » از ابو حنیفه نقل می کردند که پیامبر (ص) می گفته است : من درحالی تکیه داده باشم ، چیزی نمی خورم.[18]
از عطا ء بن یار نقل می کنند که « جبرئیل پیش پیامبر (ص) آمد و آن حضرت در منطقه ای در بالای شهر مکه در حالی که تکیه داده بود ، چیزی می خورد ، جبرئیل گفت : ای محمد (ص) مانند پادشاهان غذا خوری ، رسول (ص) نشست . [19]
در معانی الاخبار از ابا بصیر از حضرت امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود :
( فرشته ای خدمت حضرت رسول (ص) فرود آمد گفت : یا محمد (ص) خدایت سلام می رساند و می فرماید : اگر بخواهی مکه را برای تو از طلا پر سازم ، رسول خدا (ص) سر را به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد : بار الها این حال برابر من خوشتر است که یک روز از غذا سیر شوم و شکرگزاری نمایم و روز دیگر گرسنه بمانم و درخواست نمایم . [20]
زهری نقل می کند که ، می گفت : فرشته ای که قبلا به حضور پیامبر(ص) نیامده بود همراه جبرئیل به حضور آمد و در حالی که جبرئیل سکوت کرده بود . آن فرشته به پیامبر (ص) گفت: پروردگارت تو را مخیر فرموده است که پیامبر (ص) به جبرئیل نگریست و گوئی از او نظر خواهی فرمود. جبرئیل اشاره کرد که تواضع فرماید ، و رسول خدا(ص) فرمود: که ترجیح می دهم که پیامبر(ص) و بنده باشم ، زهری می گوید : گفته اند که پس از این گفتار تا هنگامی که از جهات رخت بر بست ، در حال تکیه دادن غذا نخورد . [21]
سلام نمودن پیامبر اکرم (ص)
پیامبر گرامی اسلام ، ابتدا به سلام بود. یعنی اول ایشان سلام می نمودند و دیگری پاسخ می داد. در حدیثی از ایشان نقل شده که ، « خمس لا ادعهن حتی الممات : الاکل علی الحضیض مع العبید و رکوب الحمار موکفا و حلب العنز بیدی و لیس الصوف و التسلیم علی الصبیان لیکون ذلک سنه من بعدی»
تا عمر دارم پنچ چیز را ترک نخواهم کرد ، یکی خاک نشینی و غذا خوردن با غلاملان ، سواری بر دراز گوش ، دوشیدن بز به دست خود ، پوشیدن پشم و سلام کردن ( ابتدا به سلام ) بر اطفال تا این که بعد از من سنت گردد.[22]
توقع سلام کردن از احدی نداشت ، محمد (ص) حتی به کوچکتر ها ابتدا ، سلام می کرد و تا شخصی از دور نمایان می شد او هنوز سلام نموده ، پیامبر (ص) می فرمود ( سلام علیکم ) ، همیشه سبقت می گرفت . دوستداران پیامبر (ص) پشت دیواری پنهان می شدند تا همین که پیامبر(ص) رسید ، ابتدا به سلام ، آن ها باشند . اما رسول خدا (ص) وقتی به آن جا می رسید ، می فرمود : فلانی که پشت دیوار هستی ( سلام علیکم ).
خودشان می فرمودند : من تا عمر دارم ابتدا به سلام را ترک نمی کنم.
اما متاسفانه امروز ، تا دیگری به ما سلام نکند ، ما حاضر نیستیم به او سلام کنیم . مهم نیست که او از ما خوشش می آید یا نه ، و یا کوچکتر است یا بزرگتر ، از لحاظ موقعیت و مقام از ما بلند تر است یا پایین تر ، فقیر است یا پولدار و سرمایه دار . مهم این است که ما اگر پیرو سنت رسول الله (ص) هستیم ، سنت آن حضرت را گرامی نگه داریم و از ترک آن بترسیم و بپرهیزیم .
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کوچک به بزرگ سلام کند ،یک نفر به دو نفر ، جمعیت کم به جمعیت فراوان ، و رهگذر به کسی که ایستاده است . و ایستاده بر کسی که نشسته است. [23]
سلام از اسماء الهی است.
حضرت محمد (ص) فرمودند : « السلام ( اسم ) من اسماء الله فافشوه بینهم فان الرجل المسلم اذا مر بالقوم فسلم علیهم فان لم یردوا علیه من هو خیر منهم و اطیب . » « سلام » از اسماء الهی است ، بنابراین سلام را بین خودتان شیوع و رواج دهید ، چون وقتی مرد مسلمانی به گروهی سلام کند و از آنان پاسخ نشنود ، کسی وجود دارد که بهتر و پاکیزه تر از آنان پاسخ دهد .
رسول خدا (ص) فرمود : « اذا لقی الرجل اخاه فسلم علیه و صافحه لم یفرغ احدهما یده عن صاحبه حتی یغفرلهما . »
زمانی که مسلمانی با مسلمان دیگر ملاقات کند و به او سلام نمود و مصاحفه کند ، پیش از آن که از یکدیگر جدا شوند ، گناهان آن ها آمرزیده می شود .
پیامبر (ص) فرمود : « اذا سلم المومن علی اخیه المومن فیبکی ابلیس ( لعنه الله علیه ) هو یقول یا ویلتاه لم یفترقا حتی غفرالله لهما . »
زمانی که مومنی به برادر مومن سلام کند ابلیس لعین ، گریه کنان می گوید : وای بر من ! این دو از هم جدا نمی شوند مگر آن که گناهانشان بخشیده شود .
و فرمودند: وقتی به همدیگر رسیدید با هم دست بدهید تا کینه ها از دلهای شما بیرون رود .
رسول خدا (ص) فرمود : « ما فشاء السلام فی قوم الا آمنوا من العذاب فان فعلتموه دخلتم الجنه »
هیچ قومی سلام را درمیان خود انتشار و رواج نداد مگر آن که از عقاب و عذاب الهی در امان ماندند ، پس اگر شما به یکدیگر زیاد سلام کنید وارد بهشت می شوید .[24]
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « اذا تلاقیتم ، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح »
هر گاه یکدیگر را دیدار کردید ، با سلام و دست دادن با هم دیدارکنید.[25]
فصل دوم نماز
« والذین یبیتون لربهم سجدا و قیما » [26]
آن ها کسانی هستند که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند.
امام صادق (ع) می فرمود: رسول خدا (ص) دو برابر نماز های واجب شبانه روز نماز مستحبی می خواندند و دو برابر روزه ی واجب روزه می گرفت . [27]
نقل کرده اند که پیامبر (ص) چندان نماز مستحب گزارد که پاهایش آماس کرد . به آن حضرت گفته شد : آیا لازم است به خود این همه رنج دهی و حال آن که خداوند همه لغزش های گذشته و آینده تو را بخشیده است ؟ فرمود : آیا در برابر این احسان ، بنده ای سپاسگزار نباشم . [28]
علی (ع) ضمن حدیثی فرمود : پیامبر (ص) چون دهه آخر، ماه مبارک رمضان فرا می رسید برای عبادت آماده می شد و دامن همت به کمر زده ، از خانه بیرون می آمد و در مسجد اعتکاف می نمود و شبها را تا صبح بیدار بود و هر شب بین نماز مغرب و عشا غسل می کرد. [29]
نماز شب پیامبر اکرم (ص) :
امام صادق (ع) در بیان چگونگی نماز رسول خدا (ص) می فرمود: شبها به هنگام خواب ، ظرف آبی را که روی آن را پوشانده بودند ، بالای سر آن حضرت(ص) و مسواک او زیر بسترش می نهادند. و آن حضرت می خوابید آن قدر که خداوند بخواهد. وقتی از خواب بیدار می شد ، می نشست و دیده به آسمان می گرداند و آیات آخر سوره آل عمران« ان فی خلق السموات و الارض لآیات... » را تلاوت می نمود . سپس مسواک می کرد ، و وضو می گرفت و به محل نماز می رفت و چهار رکعت ( از نماز شب ) می خواند و رکوع هر رکعتش به قدر حمد و سوره ای بود که می خواند و سجودش به قدر رکوع آن طول می کشید به حدی که می گفتند : کی از رکوع سر بر می دارد و به سجده می رود ؟ و آن قدر در سجده می ماند که می گفتند : کی سر از سجده بر می دارد ؟ آن گاه به بستر خود باز می گشت و دوباره می خوابید ، آن قدر که خدا بخواهد . پس بیدار می شد و می نشست و دیده به آسمان می گرداند و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت می کرد ، آن گاه مسواک می کرد و وضو می گرفت و به محل نماز می رفت و به خواندن چهار رکعت دیگر از نماز شب می پرداخت به همان نحو که قبلا خوانده بود . باز به بستر می رفت و مقداری که خدا بخواهد ، می خوابید. پس بیدار می شد و دیده به آسمان می گرداند و همان آیات را تلاوت می نمود و باز مسواک کرده ، وضو می گرفت و( دو رکعت شفع و یک رکعت وتر ) را می خواند و بعد از آن دو رکعت نافله صبح را می گذرد و برای نماز صبح به مسجد می رفت . [30]
از عایشه در مورد چگونگی نماز شب پیامبر(ص) پرسیدند : گفت : معمولا پس از نماز عشا در آغاز شب می خوابید و سپس بر می خاست و نماز می گزارد . چو ن نزدیک سحر می شد ، نماز وتر خود را می گزارد و آن گاه در بستر خود می آرمید . اگر می خواست ، با همسر خویش گرد می آمد وهمین که آوای اذان را می شنید ، شتابان از جای خود بر می خاست اگر لازم بود ، غسل کند ، چنان می کرد و گرنه وضو می گرفت و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون می شد . [31]
از ابن عباس نقل می کنند که گفته است ، شبی در خانه ی میمونه همسر پیامبر (ص) که خاله ابن عباس بوده ماندم . پیامبر (ص) در طول بستر ، استراحت فرمود و من در عرض آن حضرت ( ابن عباس به رعایت ادب ، پایین پیامبر (ص) خوابیده است ) پیامبر (ص) تا نزدیک نیمه شب ، یعنی اندکی پیش یا پس از آن خوابید و سپس بیدار شد و دست بر چهره خود کشید . چشم های خود را مالید و. آن گاه ده آیه سوره آل عمران را تلاوت فرمود و سپس از جای برخاست ، و از مشکی که آویخته بود به بهترین وجه وضو گرفت . آن گاه به نماز ایستاد . من هم برخاستم و وضو گرفتم و کنار آن حضرت ایستادم . پیامبر (ص) دست راست خود را بر سر من نهاد و سپس گوش راست مرا با مهربانی گرفت و کشید .
رسول خدا (ص) شش نماز دو رکعتی گزارد و پس از آن نماز وتر را خواند در بستر آرمید . چون فرارسیدن وقت نماز را اعلام کرد ، رسول خدا بر خاست و دو رکعت نماز آسان گزارد و سپس برابر نماز صبح از خانه بیرون آمد . [32]
وقتی پاسی از شب می گذشت ، رسول خدا (ص) از بستر بر می خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتی چند از قرآن کریم ، در گوشه ای به عبادت می پرداخت و اشک می ریخت.
بعضی از همسرانش که او را به این حال می دیدند ، می گفتند : تو که گناهی نداری . چرا این قدر اشک می ریزی ؟ می فرمود : آیا بنده شاکر خدا نباشم ؟
ام سلمه می گوید : شبی پیامبر(ص) در خانه من بود ، نیمه شب ، او را نیافتم به سراغش رفتم دیدم در تاریکی ایستاده ، دست ها را بلند کرده ، اشک می ریزد و می گوید : خدایا نعمت هایی که به من داده ای از من مگیر ،دشمنم را خشنود مکن ، به بلاهایی که مرا از آن نجات دادی ، گرفتارم مکن ، حتی به اندازه یک چشم بر هم زدنی مرا به خود وا مگذار. به اوگفتم : پدر و مادرم فدایت شوند ، شما که بخشوده شده ای ؟ فرمود : هیچکس از خدا بی نیاز نیست . حضرت یونس آنی به خود واگذار شد ، در شکم ماهی زندانی شد .
به هنگام نماز می لرزید و هر گاه نماز را به تنهایی می خواند رکوع و سجود آن را طول می داد ولی هرگاه به جماعت نماز می خواند ، بسیار عادی و ساده برگزار می کرد ، به یکی از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود ، سفارش فرمود : هرگاه با مردم به نماز می ایستی ، سعی کن بعد از حمد ، سوره کوچکی قرائت کنی و نماز را طول ندهی . [33]
رسول خدا (ص) فرمود : هرکس در دل شب با خدای خود خلوت کند و با او به راز و نیاز بپردازد ، خداوند نور خود را در دل او استوار سازد ، و هرگاه بگوید : پروردگارا ! خداوند جلیل ، جل جلاله ندا دهد ، لبیک بنده من ، از من بخواه ، تا بدهم و به من توکل کن ، تا تو را کفایت کنم . سپس خداوند بزرگ می فرماید : فرشتگان من ! به سوی بنده ام بنگرید که در تاریکی شب ، در حالی با من خلوت کرده است ، که بیهوده کاران مشغول لهو و لعب و غافلان در خوابند ، شما گواه باشید که من او را آمرزیدم ، سپس فرمود : بر شما باد به پارسایی ، کوشش و عبادت . [34]
همان طور که ذکر شد ، پیامبر (ص) شب هنگام با خداوند متعال خلوت می کرد و این دستور زیبا و این نعمت بزرگ نیز توسط خداوند ایجاد شد تا آن جا که می فرماید :
« یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا ، نصفه او انقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا »[35]
ای جامه به خود پیچیده ، شب را جز کمی بپاخیز . نیمی از شب را با کمی از آن کم کن ، یا بر نصف بیفزا او قرآن را با تامل و دقت و در نهایت روشنی و فصاحت تلاوت کن .
اشاره به ، خود پیچیدن این است که ، دوران گوشه گیری و انزواگرائی نیست ، بلکه دوران قیام و خود سازی و آمادگی برای انجام رسالتی عظیم است .
چرا شب را خلوت می کنید ؟ انتخاب دقیق شما برابر این است که اولا : چشم و گوش دشمنان در خواب است و ثانیا : کارهای زندگی تعطیل می باشد و به همین دلیل آنان آمادگی بیشتری برای اندیشه و تفکر و تربیت نفس دارد .
چرا دستور به قرآن داده شده است ؟ چون قرآن کتابی است که در بردارنده ی تمام دستورات لازم و ضروری است . و بهترین وسیله برابر تقوی ، ایمان ، استقامت ، پرورش ، نفس و کمال انسان است.[36]
فضیلت نماز شب :
امام صادق (ع) فرمودند :« ان من روح الله تعالی ثلاثه : التهجد باللیل و افطار الصائم و لقاء الاخوان »
سه چیز است از عنایات مخصوص الهی ، عبادت شبانه ( نماز شب ) و افطار دادن به روزه داران ، و ملاقات برادران مسلمان . »[37]
در تفسیر آیه « ان الحسنات یذهبن السیئات » کارهای نیک اثر کار های بد را از بین می برد .» می فرمود : « صلاه اللیل تذهب بذنوب النهار » نماز شب گناهان روز را از بین می برد . [38]
رسول خدا (ص) می فرمود : دو رکعت نماز در دل شب ، نزد من محبوب تر از دنیا و آن چه در آن است . [39]
« ان ناشئه الیل هی اشد و طئا و اقوم قیلا » [40] همانا نماز شبانه پا برجا تر و با استقامت تر است .
«و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا، ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا » [41]
شبانگاه برابر او سجده کن ، و مقداری زیاد از شب ، تسبیح او بگو . این تذکر و یاد آوری است که بخواهد ( با استفاده از آن ) راهی به سوی پروردگار انتخاب می کند .
امام حسین (ع( از رسول خدا (ص) نقل کردکه آن حضرت فرمود : کسی که عمرش با قیام شب و عبادت خدا خاتمه یابد ، اهل بهشت است .[42]
روایت شده است که : خانه هائی که هنگام شب در آن نماز خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد ، برای اهل آسمان نور افشانی می کنند ، همان گونه که ستارگان درخشان برای اهل زمین نور افشانی می کنند.[43]
امیر المومنین علی (ع) فرمود : مردی را دیدم که نمازش را نیکو بجا می آورد و به درگاه خدای متعال تضرع و ناله بسیار می کرد ، پیامبر اکرم (ص) با دست مبارکش اشاره کرد و فرمود : « این مرد اهل بهشت است » [44]
سجده ی پیامبر اکرم (ص) :
امیر المومنین (ع) روایت نموده که رسول خدا (ص) در سجده این دعا را می خواند :
« اللهم لک سجدت و بک آمنت و لک اسلمت ، سجد وجهی للذی خلقه و صوره و شق سمعه و بصره ، فتبارک الله احسن الخالقین » بار الها ، برای تو سجده کردم ، و به تو ایمان می آورم ، و تسلیم تو هستم . چهره ( و حقیقت ) من بر کسی سجده کرد که آن را آفرید و تصویرش نمود ، و چشم و گوش برایش شکافت ، پس مقدس و والاست خدای یکتا که بهترین آفرینندگان است . [45]
امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) به محل سجده ی خود آب می پاشید . [46]
علی (ع) فرمود : شبی که رسول اکرم (ص) به معراج رفت ، خداوند به او فرمود : یا احمد ! آیا می دانی که در چه وقت بنده ای مقرب در گاه من می شود ؟ عرض کرد : خیر. خداوند فرمود : زمانی که گرسنه ( در حال روزه ) و یا در سجده باشد.[47]
به هنگام نماز می لرزید ، نماز را به تنهائی می خواند رکوع و سجود آن را طول می داد ، ولی هرگاه به جماعت نماز می خواند بسیار عادی و ساده برگزار می کرد . یه یکی از یارانش که امام جماعت سایر مسلمان شده بود سفارش می نمود : هرگاه با مردم به نماز می ایستی سعی کن بعد از حمد ، سوره کوچکی قرائت کنی و نماز را طول ندهی . [48]
در روایتی از امیرالمومنین(ع) که فرمود : مردی نزد رسول خدا (ص) آمد ، و گفت : یا رسول الله (ص) مرا راهنمائی فرما ، به عملی که به سبب آن خدا مرا دوست دارد و مردمان هم مرا دوست دارند و دارائیم فراوان شود و بدنم سالم ماند و عمرم دراز شود و خدا مرا با تو محشور سازد . رسول خدا (ص) فرمود : این شش حاجت است که به شش خصلت نیازمند است . اگر بخواهی خدا تو را دوست دارد ، سپس از او بترس و از گناه پرهیز نما ، اگر بخواهی مردم تو را دوست دارند ، پس به آن ها نیکی کن و به آن چه در دست آن هاست طمع مکن و چشم نیانداز و اگر خواهی مالت فراوان شود ، زکوه ده و اگر خواهی بدنت سالم ماند ، زیاد صدقه ده و اگر طول عمر خواهی صله رحم کن و اگر خواهی خدا تو را با من محشور فرماید پس طولانی کن سجده را برای خداوند.[49]
در حدیثی که گذشت همنشینی با پیامبر (ص) مشروطه به طولانی نمودن سجده است ، اما چه سجده ای . آیت الله دستغیب (ره) اینگونه از روایات و آیات قرآن موارد سجده را ذکر نموده است :
1- سجده راه و روش توابین است . ( توبه کنندگان و رو به خدا آورندگانست )
2- سجده سخت ترین اعمال بر ابلیس است .
3- سجده گناهان را می ریزد مانند باد که برگ درختان را می ریزد .
4- سجده نزدیک ترین حالات بنده به خداوند است .
5- سجده نهایت بندگی و خضوع بشریست در برابر حضرت آفریدگار .
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت آن برادر که کار کرد. [50]