احسان انصاری: «بازگشت محمود احمدینژاد به قدرت»؛ مساله این است. همین صورت مساله کافی است تا فضای سیاسی کشور با پرسشهای زیادی مواجه شود. احمدینژاد در اندیشه چیست؟ چرا وی در مقاطع مختلف شایعه بازگشت خود به قدرت را مطرح میکند؟آیا وی در حال ارزیابی افکار عمومی درباره بازگشت خود به قدرت است؟احمدینژاد چه استراتژیای برای به چالش کشیدن حسن روحانی انتخاب خواهد کرد؟ در صورت بازگشت احمدینژاد چه کسانی از وی حمایت خواهند کرد؟ آیا اصولگرایان تنها به دلیل شکست دادن حسن روحانی از محمود احمدینژاد حمایت خواهند کرد؟ مهندس پرویز کاظمی نخستین وزیر مستعفی کابینه محمود احمدینژاد در گفتوگوی تفضیلی با «آرمان» به این سوالات پاسخ میدهد. وزیر سابق رفاه و امور اجتماعی همچنین دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند را تحلیل و بررسی میکند و نقاط ضعف اصولگرایان را به آنها گوشزد میکند. در ادامه متن گفتوگو پرویز کاظمی را با«آرمان» از نظر میگذرانید:
دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفندماه در تهران چه بود؟چرا اصولگرایان همواره در آستانه انتخابات دچار تناقض در رفتارها و چند دستگی سیاسی میشوند؟
من چنین نتیجهای را از ماههای قبل از انتخابات پیشبینی میکردم. در حالی که چند هفته به انتخابات هفتم اسفند باقی مانده بود فضای انتخابات به سمتی گرایش پیدا کرده بود که بسیاری از نخبگان سیاسی انتظار واکنش اجتماعی و سیاسی مردم را داشتند. مهمترین دلیل این مساله این بود که عدهای در فضای انتخابات خود را مالک معرفی میکردند و رقبای سیاسی خود را کسانی معرفی میکردند که با انقلاب بیگانه هستند. برخی کاسه داغتر از آش شده بودند و به شکلی رفتار میکردند که تنها ما برای انقلاب دلسوزی میکنیم و دیگران دلسوز انقلاب نیستند. کار به جایی رسیده بود که یکی از اصولگرایان در یکی از مصاحبههای خود عنوان کرد: «هر کسی که با ما نیست، با نظام نیست». این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی متعلق به همه مردم و جریانهای سیاسی است و کسی حق ندارد آن را به نام خود یا یک جریان سیاسی خاص مصادره کند. نکته دیگر اینکه برخی جریانهای سیاسی در طول برگزاری انتخابات کمتر به نظر مردم اهمیت میدادند و بیشتر تمایل داشتند اهداف سیاسی خود را دنبال کنند. به همین دلیل مردم احساس کردند نباید به کسانی که دغدغه حل کردن مشکلات مردم ندارند اعتماد کنند. با این وجود کسانی که به نمایندگی مردم انتخاب شدند نباید گمان کنند به صورت کامل مورد حمایت مردم قرار دارند. دلیل این مساله نیز این است که در فضای دو قطبی انتخابات اغلب مردم برای اینکه یک عده خاص وارد مجلس نشوند از لیست رقیب حمایت کردند.
شکست اصولگرایان بیشتر به دلیل تناقضات وچند دستگی درون گروهی بود یا استراتژی منسجم اصلاحطلبان؟
به نظر من جریان اصلاحات نیز در انتخابات هفتم اسفند از انسجام زیادی برخوردار نبود و با انشقاق درونی مواجه شده بود. در فضای انتخابات ما مشاهده کردیم برخی از شخصیتهای اصلاحطلب نسبت به افرادی که در لیست اصلاحطلبان قرار گرفته بودند انتقاد داشتند و نوعی افتراق نظر در اردوگاه اصلاحطلبان وجود داشت. از سوی دیگر جریان اصولگرا وجود داشت که تقریبا در اغلب انتخابات با مشکل چند دستگی و اختلاف نظر در زمینه ارائه لیست روبه رو است. این وضعیت در انتخابات ریاستجمهوری سالهای84، 88 و 92 نیز در بین اصولگرایان وجود داشت. شاید مهمترین دلیل این چند دستگی و افتراق فقدان احزاب سازمان یافته در فضای سیاسی کشور است. هنگامی که احزاب سازمان یافته وجود نداشته باشد سلایق شخصی جای خرد جمعی و عقلانیت را میگیرد وبه همین دلیل فضای انتخابات غیرقابل پیش بینی میشود. در آستانه انتخابات برخی از اصولگرایان عنوان کردند شورای ائتلاف تشکیل شده و چهرههای سیاسی اصولگرا باید از تصمیمات شورای ائتلاف پیروی کنند. نخستین جلسه این شورا با چهرههای سیاسی نیز در مسجد«الرحمن» در خیابان سپهبد قرنی تهران برگزار شد که در حدود 150 چهره سیاسی اصولگرا در آن حضور داشتند. در این جلسه عنوان شد قرار است از جمع حاضر30 نفر را به عنوان لیست اصولگرایان معرفی کنند و بقیه چهرههای سیاسی به سود لیست واحد اصولگرایان از صحنه انتخابات کنارهگیری کنند. بنده در آن جلسه عنوان کردم سازو کار انتخاب اعضای شورا بر چه اساسی بوده و چرا شخصیتهای سیاسی باید از تصمیم شورا تمکین کنند. مساله مهم دیگری که من در این جلسه مطرح کردم این بود که چرا افرادی که در لیست قرار نمیگیرند باید از صحنه انتخابات انصراف بدهند. استدلال من این بود که این افراد میتوانند در لیستهای دیگر حضور داشته باشند و شانس خود را در لیستهای دیگر یا حتی به صورت مستقل امتحان کنند. در نهایت نیز مشخص شد افراد لیست را از قبل انتخاب کرده بودند و این جلسات تنها برای انصراف بقیه چهرههای اصولگرا از انتخابات بود.
متولی برگزاری این جلسات چه کسانی بودند؟
حجتالاسلام محمد تقوی و آقای فدایی از جمعیت ایثارگران سخنرانان اصلی مراسم بودند. البته از شخصیتهای سیاسی دیگر نیز برای سخنرانی دعوت شد که بنده نیز یکی از این افراد بودم. ارزیابی من از این جلسات این بود که اغلب تصمیمگیریها به صورت خام و غیرکارشناسی صورت میگیرد. نکته جالب این بود که برخی از دوستان در تیزرهای تبلیغاتی خود از عنوان «تحول خواه» درباره خود استفاده کرده بودند. این در حالی بود که همین افراد در گذشته با القابی مانند«آبادگران» و «اصولگرا» در صحنههای انتخابات حاضر شده بودند. سوال اساسی اینجاست که چگونه ممکن است یک چهره سیاسی که دارای کارنامه و سابقه است و مردم با افکار وی آشنا هستند در انتخابات مختلف از القاب گوناگون و بعضا متناقض استفاده کند.
اصولگرایان حاضر نشدند در لیست انتخاباتی خود از چهرههای افراطی صرف نظر کنند و برخی از اعضای جبهه پایداری را در لیستهای خود جای داده بودند. به نظر میرسد یکی از دلایل شکست کامل اصولگرایان در تهران نیز همین مساله بود. چرا اصولگرایان چنین ریسک بزرگی را پذیرفتند؟
یکی از دلایلی که بنده عنوان کردم اصولگرایان با نظر مردم همراهی نکردند به همین مساله باز میگردد. از قبل از انتخابات مشخص بود مردم نسبت به کسانی که در مجلس نهم دارای دیدگاه افراطی بودند نظر مساعدی ندارند واز این افراد حمایت نخواهند کرد. در شرایط کنونی مهمترین مطالبه اجتماعی مردم «آرامش» و نبودن تنش در فضای سیاسی کشور است. در دولتهای نهم و دهم فضای سیاسی کشور سرشار از تنش و درگیری سیاسی بود. این تنش به صورت همزمان در فضای داخلی و خارجی کشور وجود داشت و مردم در استرس و التهاب قرار داشتند. مردم ایران به خوبی تفاوت بین انتقاد سازنده و تهمت، افترا و فحاشی را درک میکنند. این در حالی است که برخی از دوستان اصولگرا تا لحظات پایانی انتخابات نیز باور نمیکردند شکست خوردهاند و گمان میکردند در نهایت پیروز خواهند شد. من به برخی از دوستان عنوان میکردم عملکرد برخی از اصولگرایان در مجلس نهم به اندازهای ضعیف بوده که به هیچ عنوان قابل دفاع نیست و نمیتوان از مردم توقع حمایت داشت. بسیاری از اتفاقاتی که در مجلس رخ میداد و اظهارنظرهایی که میشد مورد رضایت مردم نبود و مردم رویکرد افراطی را نمیپذیرفتند. از سوی دیگر رفتار نمایندگان در مجلس نهم دارای تنقاض بود. به عنوان مثال در ابتدای تشکیل دولت برای نشان دادن حسن نیت خود به دولت جدید به یکی از گزینههای وزارت270رای دادند که در تاریخ مجالس ایران بیسابقه بوده است. نکته جالب اینکه پس از مدتی که مسیر دولت هموارترشد نمایندگان برای عقب نماندن از قافله مخالفت با دولت به همین وزیر سه کارت زرد نشان دادهاند.
در فضای انتخابات زمزمههایی شنیده میشد که برخی از بزرگان جریان اصولگرا از چهرههای مستقل درخواست میکردند به سود لیست اصولگرایان از صحنه انتخابات کنارهگیری کنند. با این وجود کمتر چهره مستقلی حاضر شد به سود لیست اصولگرایی صحنه انتخابات را ترک کند. این مساله به چه میزان در شکست اصولگرایان نقش داشت؟
متاسفانه برخی گمان میکردند مالکیت مجلس را به نام آنها سند زدهاند و تحت هر شرایطی باید وارد مجلس شوند. این در حالی است که این افراد حتی حاضر نبودند مطالبات مردم را در میتینگهای انتخاباتی خود مطرح کنند و برخلاف نظر مردم حرکت میکردند. کسی نمیتواند برای مردم تعیین تکلیف کند. هر کسی چنین قصدی داشته باشد راه به جایی نخواهد برد. مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال92 و همچنین انتخابات هفتم اسفند نشان دادند بین کسانی که برای مطالبات آنها اهمیت قائل میشوند و کسانی که به دنبال منافع فردی خود هستند تفکیک قائل میشوند و حاضر نیستند به هر قیمتی از یک جریان خاص حمایت کنند. ما باید یاد بگیریم که برای نظرات مردم اهمیت قائل شویم و اجازه دهیم مردم خودشان تصمیم نهایی را بگیرند. نکته دیگر که جای تامل دارد این است که همه جریانهای سیاسی تنها برنامههای خود را در هفته تبلیغات انتخاباتی به مردم عرضه میکنند و قبل از آن مردم از اهداف و برنامههای جریانهای سیاسی هیچ گونه اطلاعی ندارند.
حذف چهرههای برجسته جریان اصولگرا از مجلس شورای اسلامی و همچنین مجلس خبرگان هزینههای سنگینی را به جریان اصولگرا تحمیل کرد. بسیاری از شخصیتهای حذف شده دارای مشی معتدل و سابقه خوبی در مدیریت کشور بودند. نمونه بارز این افراد دکتر آل اسحاق یا احمد توکلی بود. به نظر شما اشتباه اصولگرایان در کجا بود که چنین اتفاقی افتاد؟
برای تحلیل این مساله باید به دو نکته مهم توجه کرد. نخست اینکه استراتژی اشتباه اتاق فکر اصولگرایی در آستانه انتخابات و تمامیت خواهی آنها سبب شد بسیاری از چهرههای کارآمد و معتدل از خدمت به مردم محروم شوند. این در حالی است که مردم نیز به چنین افراد کارآمدی نیاز داشتند و در این زمینه دچار خسران و ضرر شدند. نکته دوم اینکه اصولگرایان با توجه به اتفاقات رخ داده باید به این نتیجه برسند که اگر همچنان بر استراتژی تمامیتخواهانه خود پافشاری کنند درآینده نیز اتفاقات هفتم اسفند تکرار خواهد شد و مردم دوباره به آنها اعتماد نخواهند کرد. جریان اصولگرایی باید در برنامههای خود تجدیدنظر کند و تلاش کند براساس مطالبات مردم برنامههای خود را تدوین کند. نباید به دور خود حصار کشید و سپس بر مبنای آن حصار مسیر آینده را مشخص کرد. انتخابات هفتم اسفند نشان داد تحلیل برخی جریانهای سیاسی از وضعیت جامعه با واقعیتهای جامعه همخوانی ندارد و در این زمینه فاصله ایجاد شده است. در شرایط کنونی مردم از اطلاعات گستردهای در زمینههای مختلف برخوردارند و مهمترین اخبار جهان را در ظرف چند ثانیه دریافت میکنند. در نتیجه اگر اظهارات یک کاندیدای انتخابات یا یک جریان سیاسی به صورت مصلحت اندیشی و با اطلاعات غلط باشد مردم خیلی زود متوجه میشوند. در انتخابات هفتم اسفند برخی عنوان میکردند مردم ایران در رفاه هستند و هیچ گونه مشکل معیشتی ندارند و سپس براساس این قضیه استراتژی انتخاباتی خود را تدوین میکردند. این در حالی است که مردم ایران با مشکلات بسیار بزرگی مانند بیکاری، مسکن وآمار بالای طلاق روبه رو هستند. اشتباه بزرگی که در حال اتفاق افتادن است این است که در دولت گذشته و همچنین دولت کنونی همهچیز به صورت «چشم بسته» تایید یا تکذیب میشود. همه این مسائل دست به دست هم داد تا خشک وتر با هم بسوزند و مردم از حضور برخی چهرههای متعهد و خدمتگزار در مجلس شورای اسلامی محروم شوند.
نقطه عطف رفتارشناسی سیاسی اصولگرایان در هفتم اسفند در رفتار علی لاریجانی تجلی پیدا کرد. لاریجانی حاضر نشد با تندروها در یک لیست انتخاباتی قرار بگیرد. از سوی دیگر اعلام استقلال وی الگویی برای دیگر اصولگرایان معتدل شد که در نهایت انسجام اردوگاه اصولگرایی را دچار تزلزل کرد. ارزیابی شما ازاین مساله چیست؟
عملکرد آقای لاریجانی در مساله برجام به مذاق برخی از اصولگرایان خوش نیامد و از همان زمان تصمیم گرفتند آقای حدادعادل را به ریاست مجلس دهم برسانند و اجازه دهند ریاست آقای لاریجانی بر مجلس تکرار شود. در نتیجه اصولگرایان معتدل با مشاهده چنین شرایطی یا اصلا در انتخابات شرکت نکردند یا اینکه مانند آقای کاظم جلالی مسیر خود را جدا کردند و در لیست اصلاحطلبان قرار گرفتند. رفتار آقای لاریجانی در انتخابات رفتار خوبی بود؛ اما نباید تنها به اینگونه رفتار بسنده کرد. اگر ملاک عمل چهرههای سیاسی نظرات مردم باشد قالبهای سیاسی رنگ میبازد و مطالبات مردم در اولویت قرار میگیرد. مقام معظم رهبری از اصطلاح «اصولگرای اصلاحطلب» و «اصلاحطلب اصولگرا» نام بردند که تعبیر بسیار زیبایی است. ما نباید خود را در یک قالب خاص تعریف کنیم. اگر همواره خود را در یک قالب خاص تعریف کنیم در نهایت دچار جمود فکری خواهیم شد.
در سالهای اخیر شایعه بازگشت احمدینژاد به قدرت در ایام نوروز مطرح میشود. با این وجود این شایعه درروزهای اخیر با وعده یارانه250هزارتومانی به مردم همراه شده است. به نظر شما که روزی در کابینه احمدینژاد حضور داشتید وی در چه اندیشهای است؟احمدینژاد به دنبال چیست و از چه راهی قصد دارد به اهداف خود دست پیدا کند؟
احمدینژاد دوست دارد همیشه در فضای رسانهای حضور داشته باشد. اگر ما به عملکرد رسانهای هشت ساله ریاستجمهوری ایشان دقت کنیم متوجه میشویم که وی هر هفته یا دوهفته یک بار یک جنجال بزرگ رسانهای را در داخل یا خارج از کشور به وجود آورده است. در شرایط کنونی نیز وی در پاسخ به سوالات خبرنگاران از پاسخهای مبهم و سوال برانگیز استفاده میکند تا افکار عمومی را به دنبال خود بکشاند و افکار عمومی را در یک حالت «خوف و رجاء» نگه دارد. نکته دیگر اینکه قدرت فیالنفسه شیرین است و انسان بالذاته تمایل به حفظ یا به دست آوردن قدرت دارد. به نظر من با تغییر قانون اساسی ما باید برای همیشه به این بحثها پایان بدهیم. بهترین راهحل این مساله این است که ما دوره ریاستجمهوری را شش یا هفت ساله کنیم و سپس قانونی را تصویب کنیم که هیچ رئیسجمهوری امکان نداشته باشد دو دوره به ریاستجمهوری برسد. در چنین شرایطی یک رئیسجمهور با اطمینان و فراغت خاطر بیشتری میتواند برنامههای خود را اجرا کند و دغدغه دوباره انتخاب شدن توسط مردم را نخواهد داشت. با این وجود شنیدههای من این مساله را تایید نمیکند که آقای احمدینژاد به صورت رسمی در جایی عنوان کرده باشد قرار است در دولت آینده خود به مردم یارانه250هزارتومانی بدهد. این مساله بیشتر شایعه است که برخی به صورت تعمدی برای محک زدن افکار عمومی مطرح میکنند.
اگر احمدینژاد قصد داشته باشد در انتخابات ریاستجمهوری سال96 کاندیدا شود چه شرایطی پیش خواهد آمد؟آیا وی برای به دست آوردن ریاستجمهوری رقابت خواهد کرد یا اینکه با علم به شکست احتمالی در مقابل آقای روحانی صرفا برای تخریب دولت آقای روحانی وارد کارزار انتخاباتی خواهد شد؟
به نظر من عملکرد دولت آقای روحانی در این زمینه تعیینکننده خواهد بود. نکته دیگر اینکه هیچ دولتی در ایران علیه خود آمار ارائه نمیکند و همه دولتها تلاش میکنند نکات مثبت عملکرد خود را به افکار عمومی معرفی کنند. این در حالی است که هر دولتی که بر سر کار میآید آمار دولتهای قبل از خود را نادرست میداند و بسیاری از مشکلات کشور را به سوءمدیریت دولت قبل ارتباط میدهد. دلیل این مساله نیز این است که مراکز ارائهکننده آمار همگی وابسته به دولت هستند و به همین دلیل حاضر نیستند مشکلات دولت را برای افکار عمومی بازگو کنند. در نتیجه باید یک مرکز پردازش و تحلیلکننده آمار مستقل در کشور تاسیس شود که هیچ گونه وابستگی به دولت نداشته باشد.
با مطرح شدن شایعه بازگشت احمدینژاد برخی اصولگرایان نسبت به این مساله ابراز تمایل کردهاند و به نظر میرسد از آن استقبال خواهند کرد. آیا حمایت اصولگرایان از احمدینژاد تنها برای شکست روحانی در انتخابات96 است؟
اگر عملکرد آقای روحانی در ماههای باقیمانده از دولت اول خود مناسب باشد ممکن است دلیلی برای حضور احمدینژاد در انتخابات نباشد و وی با مشاهده محبوبیت آقای روحانی در بین مردم اصلا حاضر نباشد ریسک رقابت با آقای روحانی را بپذیرد. با این وجود ممکن است تا فرارسیدن انتخابات ریاستجمهوری فضای سیاسی ایران دچار تغییر و تحولات زیادی شود و یک فکر و جریان جدید سیاسی ظهور کند که هیچ ارتباطی با احمدینژاد نداشته باشد. نباید همه فضای انتخابات را به حضور یا عدم حضور احمدینژاد گره زد. در دو سال گذشته احمدینژاد به ظاهر سکوت اختیار کرده است. این در حالی است که چهره جنجالی ایشان برای رسانههای گروهی جذابیت ایجاد میکند و به همین دلیل سخنرانیها و سفرهای ایشان در رسانههای گروهی منعکس میشود. با تمام این اوصاف من معتقدم چالشهای دولت آقای روحانی تازه شروع شده و در ماههای پایانی عمر دولت ایشان به اوج خود خواهد رسید.
دولت آقای روحانی در ماههای باقیمانده از عمر خود با چه چالشهایی مواجه خواهد شد؟
مهمترین چالش آقای روحانی در ماههای آینده چگونگی و کیفیت اجرایی شدن برجام است. به نظر من پس از دولت احمدینژاد هر دولتی که برسر کار میآمد میتوانست برجام را به نتیجه برساند. موضوع به نتیجه رسیدن برجام حتی در دو سال آخر ریاستجمهوری احمدینژاد نیز مطرح شده و برخی اقدامات نیز در این زمینه صورت گرفته بود. با این وجود این اتفاق توسط دولت آقای روحانی و نظارت مقام معظم رهبری به نتیجه رسید. در شرایط کنونی مهمترین مساله آینده برجام در داخل و خارج از ایران است. این در حالی است که در داخل کشور هنوز عدهای با برجام مخالف هستند و از سوی دیگر اغلب کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا در میتینگهای انتخاباتی خود رویکرد خوشبینانهای نسبت به برجام اتخاذ نکردهاند. چالش مهم دیگر که دولت آقای روحانی با آن مواجه خواهد بود چالش اقتصادی است. در دو سال گذشته تیم اقتصادی دولت آقای روحانی تلاش کرد تا حدودی وضعیت اقتصادی کشور را بهبود ببخشد. با این وجود اتفاق خاصی در این زمینه صورت نگرفته و مشکلات مهم اقتصادی همچنان در مسیر دولت باقی مانده است.
در شرایط کنونی افکارعمومی به دنبال این است که شایعه بازگشت احمدینژاد به چه میزان صحیح است. شما با توجه به شناختی که از احمدینژاد دارید گمان میکنید وی در اندیشه بازگشت به قدرت است؟
در شرایط کنونی نمیتوانم به صورت قطعی در این باره اظهارنظر کنم. با این وجود به نظر میرسد در پایان سال جاری بتوان به این پرسش پاسخ دقیقی داد. احمدینژاد انسان زرنگ و باهوشی است. در شرایط کنونی احمدینژاد در حال رصد کردن شرایط کشور است که آیا میتواند به قدرت بازگردد یا خیر. وی در مرحله اول به دنبال نقاط ضعف آقای روحانی است تا در صورت لزوم در کارزار انتخاباتی از آن استفاده کند. نکته دیگر اینکه احمدینژاد در حال ارزشیابی جایگاه خود در بین افکار عمومی است. به هر حال وی در شرایط کنونی فاقد رسانه مهم و تاثیرگذار است و به همین دلیل نمیتواند به راحتی و مانند گذشته اهداف و افکار خود را برای مردم تشریح کند.
در صورت بازگشت احمدینژاد به قدرت چه کسانی از وی حمایت خواهند کرد؟
بدون شک همه اصولگرایان از وی حمایت نخواهند کرد. با این وجود برخی از اصولگرایان حاضر خواهند بود دوباره روی سیاستهای احمدینژاد سرمایهگذاری کنند. من مسائلی را شنیدهام که احمدینژاد در دوسال گذشته در حال اصلاح و تعدیل برنامههای خود در صورت بازگشت به قدرت است. شنیدههای من حاکی از این است که احمدینژاد نسبت به برخی از اشتباهات گذشته خود و حمایت از برخی افراد ابراز پشیمانی و ندامت کرده است. احمدینژاد در نقل قولهای خود عنوان کرده در انتخاب نیروهای خود اشتباه کرده و به برخی از افراد بیش از اندازه اتکا کرده که بهتر بود این کار را نمیکرده است.
آیا احمدینژاد از حمایت بیش از اندازه از اسفندیار رحیم مشایی ابراز پشیمانی کرده است؟
در این زمینه اطلاع دقیقی ندارم. با این وجود وی در جایی عنوان کرده بیشتر ضرباتی که من در طول دوران ریاستجمهوریام خوردم از برخی از نزدیکانم بوده است. به نظر میرسد ایشان در حال تغییر روش خود برای مدیریت کشور و استفاده از شیوه جدیدی در این زمینه است. نکته دیگر اینکه احمدینژاد هنوز در بین اقشار مختلف مردم دارای پایگاه است. در حال حاضر سفرهای احمدینژاد به نقاط مختلف کشور معنادار و حساب شده است تا واکنش مردم را نسبت به بازگشت خود به قدرت محک بزند. مساله دیگر اینکه وی در حال تشکیل تیم دولت احتمالی خود است و در این زمینه در حال یارگیری و صحبت با برخی از چهرههای سیاسی است.