یا من لا تنقضی عجائب عظمته، صل علی محمد و آله، و احجبنا عن الالحاد فی عظمتک، و یا من لا تنتهی مده ملکه، صل علی محمد و آله و اعتق رقابنا من نقمتک، و یا من لا تفنی خزائن رحمته، صل علی محمد و آله و اجعل لنا نصیبا فی رحمتک.
و یا من تنقطع دون رؤ یته الابصار، صل علی محمد و آله، و ادننا الی قربک. و یا من تصغر عند خطره الاخطار صل علی محمد و آله و کرمنا علیک و یا من تظهر عنده بواطن الاخبار صل علی محمد و آله و لا تفضحنا لدیک.
اللهم اغننا عن هبه الوهابین بهبتک و اکفنا وحشه القاطعین بصلتک، حتی لا نرغب الی احد مع بذلک، و لا نستوحش من احد مع فضلک.
اللهم فصل علی محمد و آله و کد لنا، و لا تکد علینا، و امکر لنا، و لا تمکر بنا و ادل لنا و لا تدل منا. اللهم صل علی محمد و آله، و قنا منک، واحفظنا بک، و اهدنا الیک، و لا تباعدنا عنک ان من تقه یسلم، و من تهده یعلم و من تقربه الیک یغنم.
اللهم صل علی محمد و آله، و اکفنا حد نوائب الزمان، و شر مصائد الشیطان، و مراره صوله السلطان.
اللهم انما یکتفی المکتفون بفضل قوتک، فصل علی محمد و آله، و اکفنا، و انما یعطی المعطون من فضل جدتک، فصل علی محمد و آله و اعطنا، و انما یهتدی المهتدون بنور وجهک، فصل علی محمد و آله و اهدنا.
اللهم انک من و الیت لم یضرره خذلان الخاذلین، و من اعطیت لم ینقصه منع المانعین، و من هدیت لم یغوه اضلال المضلین، فصل علی محمد و آله، و امنعنا بعزک من عبادک، و اغننا عن غیرک بارفادک، و اسلک بنا سبیل الحق بارشادک.
اللهم صل علی محمد و آله، و اجعل سلامه قلوبنا فی ذکر عظمتک، و فراغ ابداننا فی شکر نعمتک، و انطلاق السنتنا فی وصف منتک: اللهم صل علی محمد و آله و اجعلنا من دعاتک الداعین الیک و هداتک الدالین علیک، و من خاصتک الخاصین لدیک، یا ارحم الراحمین.
فراز اول
یا من لا تنقضی عجائب عظمته، صل علی محمد و آله، و احجبنا عن الالحاد فی عظمتک، و یا من لا تنتهی مده ملکه، صل علی محمد و آله و اعتق رقابنا من نقمتک، و یا من لا تفنی خزائن رحمته، صل علی محمد و آله و اجعل لنا نصیبا فب رحمتک. ای آن که شگفتی های خلقت او پایان ندارد، بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آلش درود فرست و از انکار عظمت خود ما را باز دار. و ای آن که سلطنت و قدرت تو بی پایان است، بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آلش درود فرست و ما را از آتش جهنم آزاد گردان. و ای آن که هرگز خزائن او فنا نپذیرد بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آلش درود فرست و نصیبی از رحمت خود بر ما ارزانی دار.
شرح:
خداوند متعال وجودی است که در ذات و جمیع صفات و افعال غیر متناهی است و هیچ گونه حد و مرزی را در هیچ گونه از شؤ ون خود ندارد و برماست که پیوسته جناب حق را به صفات غیر متناهی اش بستاییم.
در این فراز از دعا امام علیه السلام خدای متعال را چنین ستوده است که البته بی نهایت، از هر حد و مرزی خارج است و کسی را توان آن نیست که بتواند بی نهایت از همه جهات را بستاید و لذا در قرآن کریم فرمود: سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین[1] و این مهم فقط در توان امام معصوم حضرت امام سجاد علیه السلام است که بتواند چنین الهی را رعایت فرماید.
منزه است خداوند از آنچه که (آن جاهلان ) او را توصیف می کنند، مگر (توصیف ) بندگان پاک شده.
در اولین فراز از این دعا می فرماید: یا من لا تنقضی عجائبه ؛ یعنی عجایب خلقت تمام شدنی نیست برای نمونه به علم طب می نگریم که از عمر این علم بیش از 4 الی 5 هزار سال می گذرد و پیوسته دانشمندان مستعد و تیز فهم عمر خود را در این فن گذرانده اند و چه کتابخانه ها که مالامال از نوشته و تحقیق ها نکرده اند، ولی پس از گذشت این عمر دراز است که هنوز می بینیم جراحی در این علم سهم بسیار زیادی دارد.
ابن سینا می گوید: جراحی دلیل بر عجز طب است ؛ زیرا علم طب باید از عهده تداوی امراض و انحراف های بدن انسان برآید این کلام به خوبی دلیل بر آن است که انسان و عوارض طبیعی آن پس از گذشت چندین هزار سال هنوز از ابهام بسیاری برخوردار بوده و دقایق وجودی او هنوز کشف نگردیده است. امام سجاد علیه السلام خدای را به این صفت خوانده و سپس با درود بر ولی مطلق او حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آل او درخواست فرموده که حجاب الحاد را از ما دور ساخته و عظمت خود را بر بندگانش بنماید و نیز خدای متعال را به صفت قدرت غیر متناهی او خوانده که از عذاب و غضب خود ما را در امان دارد و به ابدیت رحمتش توسل جسته تا از رحمت بی دریغ حضرت حق - جل و علی - بی نصیب نباشیم.
فراز دوم
و یا من تنقطع دون رؤ یته الابصار، صل علی محمد و آله، و ادننا الی قربک. و یا من تصغر عند خطره الاخطار صل علی محمد و آله و کرمنا علیک و یا من تظهر عنده بواطن الاخبار صل علی محمد و آله و لا تفضحنا لدیک. ای کسی که چشم از دیدن او باز می ماند، بر محمد و آلش درود فرست و ما را به قرب و رحمت خود نزدیک فرما و یا آن که هر بزرگی در کنار قدرت او کوچک است، بر محمد و آلش درود فرست و ما را در نزد خود گرامی دار، و ای کسی که خبرهای پوشیده بر او ظاهر است درود بر محمد و آل محمد فرست و هرگز ما را رسوا در نزد خود نگردان.
شرح:
ندیدن خداوند متعال با چشم و ایمان آوردن به او، امری غریب نیست، چرا که بسیاری از حقایق هستی را که چاره ای از تصدیق آن ها نداریم هرگز با چشم، رؤ یت نمی کنیم و چه بسا اگر دقت کنیم قسمت عمده پایه های زندگی انسانی بر واقعیت های عقلانی بنا نهاده شده که چشم و گوش و لمس سهمی در دریافت آن ها ندارند و این چنین نیست که همه چیز را بتوان با ابزار حواس ظاهری دریافت.
کتابخانه های جهان همگی با عقل انسان رابطه دارند و با او سخن می گویند و هرگز چیزی را به چشم و یا گوش ارایه نمی کنند، بلکه جملگی قواعد علمی است که ابزار فهمیدن آنان عقل محض است و بر همین گونه است شناخت اخلاق مردم و حالات روحی آنان که با خرد خاص قابل دریافت است. و هرگز با چشم نمی توان به آن پی برد. بزرگی و کوچکی، عظمت و کوتاهی موجودات امری نسبی است، بسیاری از چیزها که از نظر بعضی مهم و بزرگ است، چه بسا از نظر ما کوچک و حقیر باشد و هر کس به هر مقدار دارای عظمت و قدرت باشد در برابر بسیاری از حوادث و واقعیات به عجز و ناتوانی می رسد و چاره ای جز تسلیم ندارد، چنان که نسل انسانی در مقابل دستگاه تکوینی عالم غیر از آنکه رابطه ها را شناخته و خود را بر حسب آنان تطبیق دهد، کار دیگری از او ساخته نیست. به هر حال هر که باشد و به هر جا که برسد عاقبت در مقابل ناملایمات چاره ای جز تسلیم خاضعانه، نخواهد داشت.
اینک آن خدایی که همه چیز از نظر او کوچک بوده و هیچ بزرگی نیست، مگر آن که در پیشگاه او خرد و ناتوان است و هر مهمی در کنار او ناچیز است اگر بنا گذارد که کسی را تحقیر نماید و پرده از اسرار او بردارد، او به هیچ مخفی گاه و پناهگاهی راه ندارد و به هر جا که بگریزد به سرعت سوی هدف قرار گرفتن حرکت می کند.
هیچ مانعی نمی تواند او را از این نصیب حتمی به کنار زند؛ زیرا با تقدیر الهی هیچ تدبیری سود نمی دهد.
و لذا امام علیه السلام پس از آنکه کهن ترین را نزد خداوند، کوچکترین دانست ؛ بدان معنی که ذلت لقدرتک الصعاب همه چیز در قبال قدرت او کوچک است و کوچک و بزرگ در آن افق بی معنی است، و با درود بر پیامبر و آلش درخواست فرمود که با ما با اسم ستاری خود معامله کند و پرده اسرار را کنار نزند.
فراز سوم
اللهم اغتنا عن هبه الوهابین بهبتک و اکفنا وحشه القاطعین بصلتک، حتی لا نرغب الی احد مع بذلک، و لا نستوحش من احد مع فضلک. خدایا ما را از بخشش بخشندگان بی نیاز گردان و ما را از ترس آنان که از ما بریده اند نگهدار به طوری که بعد از تو به هیچ فردی رغبت نورزیم و با فضل تو از احدی هراس به دل راه ندهیم.
شرح:
بر اندام هر آنچه که در عالم، وجود دارد، به جز حضرت حق، نشان حد و مرز ترسیم یافته و همه چیز در عرصه تنگنای فقر و امکان قرار گرفته و از این قانون هیچ چیزی استثنا نپذیرفته است.
بر این اساس محدودیت ذاتی بر وجود مخلوقات نقش بسته، محدودیت افعالی ایشان به وضوح محسوس و ملموس است.
دل چون به غیر خدا بند شود او به ناپایداری که قرین عجز و تنگ نظری است ارتباط یافته است که گاهی او خوف زوال داشته، مانع از عنایت به این مسکین است و گاهی با توهم نقصان دست از عطا برگیرد و به بخل گراید و گاهی هم اغراض خاص وهمی مانند طلب تملق و چاپلوسی و تحقیر نیازمندان به محرومیت آنان می انجامد.
و لذا در دعای ابوحمزه می فرماید: و لا تلکنی الی الناس فانهم یهینوئی ؛ یعنی خدایا مرا به مردم حواله نده که اینان مرا خوار خواهند کرد.
و اما اگر دل به خدای غنی مطلق ربط یافت نه خوف زوال و نه توهم نقصان و نه اغراض وهمی نابجا در کار نخواهد بود، بلکه تکیه بر آن غنی مطلق آن چنان دل را آرام می کند که نظر بر غیر را دیگر حرام دانسته و کمترین رغبتی به دیگران نخواهد داشت ؛ زیرا به غنای مطلق تکیه زده و غنی ترین اغنیای عالم در مقابل او کمترین و ناچیزترین بحساب آیند.
[1] . صافات، 160.
@#@
و بر همین قیاس اگر به قدرت حضرت حق وصل شویم، نیروی محدود، اهرم بازو را به قدرت الهی مرتبط کرده و به نیروی لایزال او دست توکل زده و از هیج قدرتی هراس نخواهیم داشت.
یکی از اسرار، بلکه سر الاسرار مکتب انبیا که پیوسته با کمترین امکانات در مقابل عظیم ترین قدرت های زمان خود می ایستادند این بود که با علم و آگاهی به قدرت خدای متعال و اطمینان به یاری او آن چنان شجاعانه اقدام می کردند که مایه حیرت نادان های زمان قرار می گرفت.
حشمت و عظمت ظاهری قارونیان هرگز چشم بندگان مخلص و راستین حضرت ربوبی را پر نمی کرد، و هم چنانکه پس از فرو رفتن در قعر زمین عده ای گفتند: و یکانه لا یفلج الکافرون[1] پیامبر زمان او وی را با تمام قدرتش و قبل از فرو رفتن او را ناپایدار و ناموفق و به دور از رستگاری می دید.
و پیامبر با عظمت اسلام نیز به تنهایی در مقابل تمامی کافران و منافقان می ایستد و با قلب مطمئن از خطاب و ینصرک الله[2] دست به ارشاد و هدایتی موفقیت آمیز که عالمی را در سیطره نور و هدایت وحی قرار داد.
فراز چهارم
اللهم فصل علی محمد و آله و کد لنا، و لا تکد علینا، و امکر لنا، و لا تمکر لنا، و ادل لنا و لا تدل منا. اللهم صل علی محمد و آله، و قنا منک، و احفظنا بک، و اهدنا الیک، و لا تباعدنا عنک ان من تقه یسلم، و من تهده یعلم و من تقربه الیک یغنم. خدایا بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آلش درود فرست و به سود ما تدبیر فرما نه به زبان ما و مکر خود را نه با ما، بلکه بر دشمنان قرار بده و ما را پیروز گردان و آنان را بر ما پیروز مگردان. و بر محمد و آلش درود فرست و ما را از خشم خود نگهدار، ما را محفوظ بدار و به سوی خود راهنمایی فرما و از خودت دور مگردان که هر کس را که تو حافظی به سلامت باشد و هر که را هدایت کنی آگاه است و هر کسی را که به خود نزدیک فرمایی به غنیمت تمام می رسد.
شرح:
لفظ کید و مکر که امام علیه السلام در این فراز از دعا به کار برده اند با استفاده از قرآن کریم است که در موارد خاصی در مقابل کید و مکر مکاران که با نفاق تمام سد راه هدایت می شوند به خود نسبت داده است ؛ همانند آیه شریفه انهم یکیدون کیداَ و اکید کیداَ فمهل الکافین امهلهم رویدا.[3]
و با آیه شریفه و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.[4]
و البته از قرینه موجود در آیات استفاده می شود که این کید و مکر که بر خدای متعال نسبت داده شده مکر و کید سو نیست، بلکه راهی برای جلوگیری از کیدها و مکرهای منافقانه ای است که نسل و حرث ؛ یعنی نفوس مسلمین و اقتصاد آنان و اسلام و مسلمین را به خطر می انداخته و در این صورت چاره ای جز اندیشه خلاصی از شر اسرار نیست.
در چنین مواقعی هرگونه روشی که بتواند نقشه های شوم آنان را خنثی کند، ضروری و لازم است، از این رو امام معصوم که از خداوند متعال طلب مکر و کید فرموده بر همین پایه است که در امان ماندن از خیانت ها و نفاق ها گاهی مستلزم چاره اندیشی خاصی است که کید و مکر آنان را دست و پاگیر خود آنان نماید. و نیز درخواست حفظ و هدایت از حضرت حق - جل و علی - نموده و آن نعمتی است که فوق آن ها نعمت دیگری نخواهد بود؛ زیرا رهایی از حفظ و هدایت حق کنار رفتن از خط مستقیم و رها شدن در خطوط غیر متناهی ضلالت است که در وادی بیکران شر حیران و سرگردان خواهد بود، ولی آن کس که در حمایت و حفظ او قرار گیرد از هیچ موج و طوفانی نهراسد، بلکه پیوسته دست در دست هدایت او قرار داده و به ساحل نجات ره خواهد یافت.
شب تاریک و سنگستان و مومست
قدح از دست مو افتاد و نشکست
نگهدارنده اش نیکو نگه داشت
و گرنه صد قدح نفتاده بشکست
فراز پنجم
اللهم صل علی محمد و آله، و اکفنا حد نوائب الزمان، و شر مصائد الشیطان، و مراره صوله السلطان. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست خدایا و ما را از شداید و شدت آن و شر دام شیطان و تلخی غضب و ظلم آنکه مسلط بر انسان هاست نگهدار.
شرح:
در جهانی که ما زندگی می کنیم، عالم ماده است و مبنای آن بر تزاحم ها، تضادها و اصطکاک هاست که هم چون فضایی که مالامال از سنگ های فضایی است، پیوسته معلق بوده و در عرصه ای وسیع در حرکت و تکاپو هستند و بسیاری از آنان با اصطکاک به همدیگر بحالت پودر و یا گاز و مایع در می آیند. در عالم ما نیز ناملایمات و جریان های موافق و اتفاقات متناسب بسیار است که گاهی ما از آنان به اتفاقات یاد می کنیم گاهی چند جرعه آب که بر زمین ریخته کافی است فردی را به زمین کوبد و برای همه عمر او را آفت زده کند و یا پوست میوه ای فرد را بلغزاند.
آنچه را که به عنوان مثل ذکر کردیم جزیی ترین اتفاقات است که از دسترس و قدرت و اختیار انسان خارج است.
جنگ ها، نزاع ها و کشمکش های زیادی در دنیا به طور غیر قابل پیش بینی در مرحله وقوع است و فقط خدای متعال می تواند انسان را از آن همه ناملایمات حفظ کرده و نجات دهد و چاره نداریم جز این که پیوسته از او درخواست کنیم که از ماموران نظام تکوینی این عالم به دور و در امان باشیم و از عافیت لازم به یمن رحمت و مغفرت او برخوردار گردیم.
حافط می گوید:
برکشد آینه از جیب افق، چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
شاهد دنیا همه مکر است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
وضع دوران بنگرد ساغر عشرت بر گیر
که بهرحال همین است که بینی اوضاع
و در جمله بعد، امام علیه السلام از مصاید شیطان به خدا پناه برده است. مصاید جمع مصیده است و مصیده به معنی ابزاری است که صیادان، به وسیله آن شکار خود را به دام می افکنند.[5]
شیطان نیز در کمین انسان سنگرها ساخته و از هر طرف به قصد فتنه به سوی انسان تیری پرتاب می کند که شاید او را به تدریج از پای درآورده و مقاومت را از او سلب کند تا طعمه ای آماده برای او باشد. و برای هر کس دام های مختلفی گسترانیده و او را از طریق خاصی صید می کند. یکی را در دام شهوت، غضب و خود خواهی ها اسیر می کند و پیوسته او را دستخوش فراز و نشیب های هوی و هوس قرار می دهد تا عمر تباه شده را به آخر برساند. و دیگری را در راه ریا و سالوس گرفتار کرده و در غرور خود فروشی و فرو مایگی سرگرم می کند.
دلا دلالت خیر کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهدهم مفروش
فراز ششم
اللهم انما یکتفی المکتفون بفضل قوتک، فصل علی محمد و آله، و اکفنا، و انما یعطی المعطون من فضل جدتک، فصل علی محمد و آله و اعطنا، و انما یهتدی المهتدون بنور وجهک، فصل علی محمد و آله و اهدنا. خدایا آنان که در حد کفایت از همه چیز قرار دارند، کسانی هستند که در پناه کفایت تو به سر می برند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را هم کفایت بفرما و هر کس که دست بخشنده دارد به فضل جود توست ؛ پس بر محمد و آلش درود فرست و به ما هم عطا بفرما و هر کسی که به راه مستقیم هدایت راه یافت به نور وجه تو بود، پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را به هدایت خود در صراط مستقیم قرار ده.
شرح:
در حد کفایت زندگی داشتن، به معنی دارایی و ثروت هنگفت و ذخیره های زر و زیور نیست ؛ زیرا آن که بیشتر از همه در سر خود پرورانده است که باید در پناه پول و زور به آسایش رسید؛ پس از گذراندن دوره های سختی و رسیدن به خواسته ها می داند که آرامش در پناه اوهام تهی و غلط او نبوده و اگر هزاران برابر این قدرت فیزیکی و اندوخته چنین و چنان شود، ولی امنیت روحی و آرامش دل و جان نداشته باشد، هرگز سر به بالین آسایش نخواهد گذاشت و لذا امام علیه السلام فرمود: انما یکتفی المکتفون بفضل قوتک ؛ یعنی در آرامش زیستن و در پناه کفایت حضرت ربوبی بودن به همین جهت امیر مؤ منان فرمود: من توکل علی الله ذلت له الصعاب،[6] و من توکل لم یهتم،[7] و در جمله بعد حضرت ربوبی - جل و علی - می بخشد؛ زیرا در قرآن کریم آمده: یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید[8] ای مردم شما نیازمند به خداوند هستید و خداوند بی نیاز و بزرگوار است.
از آنجا که حقیقت وجودی هر شخصی از خلاق متعال عالم است و در اصل هستی خود به دیگری وابسته می باشد معلوم می شود که در مزایای زندگی نیز به همان خدای بزرگ وابسته است.
و چه خوب است انسان بجای آن که چشم خود را به دست دیگران متوجه کند، این چشم را به کرم همان کسی داشته باشد که جمله هستی ها و همه ی نعمت ها و تمام ثروت ها از آن اوست و همان کسی که به این شخص ثروت مند عطا کرده می تواند به ما هم عطا فرماید.
و امام علیه السلام در قسمت آخر این فراز از دعا هدایت را تماما به حق نسبت داده و می فرماید: جملگی آنان که به هدایت رسیده اند از نور توست و قرآن کریم نیز به همین جهت اشاره فرموده و می فرماید: لولا فضل الله علیکم مازکی منکم من احد[9] و اگر فضل خدا بر شما نبود هیچ کدام پاکیزه نمی شدید.
مرا گدای تو بودن و سلطنت خوشتر
که ذل جور و جفای تو عز و جاه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
فراز هفتم
اللهم انک من و الیت لم یضرره خذلان الخاذلین، و من اعطیت لم ینقصه منع المانعین، و من هدیت لم یغوه اضلال المضلین، فصل علی محمد و آله، و امنعنا بعزک من عبادک، و اغننا عن غیرک بارفادک، و اسلک بنا سبیل الحق بارشادک.
[1] . قصص، 82: عجب کافران رستگار نمی شوند.
[2] . فتح، 3.
[3] . طارق، 17 - 15: آنان حیله گری می کنند و من نیز تدبیر می کنم، پس به کافرین مهلت ده، به ایشان مهلت ده مدت اندکی.
[4] . آل عمران، 54: آنان حیله گری نمودند و خداوند نیز تدبیر نمود و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است.
[5] . فرهنگ جامع نوین، ج اول، حرف ص
[6] . امیرالمؤ منین علی علیه السلام فرمود: هر کس بر خداوند توکل کند سختی ها بر او آسان شود. (تصنیف غرر و دررآمدی ص 197، کلام 3888).
[7] . و هر کس (بر خداوند) توکل کند اندوه نخواهد داشت. تصنیف غرر و دررآمدی ص 197، کلام (388).
[8] . فاطر، 15.
[9] . نور، 21.@#@ خدایا هر که را تو سرپرستی کنی از خذلان دیگران در امان است و آن کس را که تو اعطا کنی اگر همه نسبت به او مانع خیر شوند، منقصتی برای او پیش نیاید و هر کس را تو هدایت کنی اضلال گمراه کنندگان او را گمراه نکند؛ پس تو بر محمد و آلش درود فرست و به عزت و جلالت ما را از شر بندگان خود محفوظ بدار و با عطای خود بی نیازمان گردان و ما را در سبیل حق و هدایت با ارشاد خود قرار بده.
شرح:
در نظام جهان بینی اسلام هیچ کس جز خدا، رسول و جانشینان او به خودی خود حق ولایت و امر و نهی بر دیگری را ندارد. حال در اینجا دو مساله قابل طرح است:
مساله اول: سرپرستی در نظام اجتماعی و مدیریت که خدای متعال در این زمینه پیامبران و امامان خود را گسیل داشته که به دریافت وحیانی، دستورات را از خدای متعال اخذ کنند و به مردم ابلاغ نمایند و در صورت عدم حضور آنان با ابلاغ به علمای متقی، عادل و صالح هر زمان، آنان را برای تبلیغ دستورات و فرمان های الهی نصب کند که همانند ستون دین نگهدار گستره آیین الهی باشند و پرواضح است که در صورت نبودن ولی منصوب از جانب خداوند متعال خیمه دین برپا نخواهد بود.
مساله دوم: ولایت و سرپرستی در نظام خلقت، نگهداری بندگان و روزی دادن به آن ها، رفع حاجات و برآوردن مهمات بنی آدم است که این سرپرستی جز از ناحیه خدا از شخص دیگری ساخته نیست و هر کس هم دست توانایی در این زمینه دارد از ناحیه خداوند متعال به او عنایت شده است. هیچ کس در این جریان عظیم از خود استقلالی نداشته و نخواهد داشت، بلکه جملگی آن ها ناتوان، ضعیف و محکوم سلسله حوادثی در این عالم هستند و فقط خداوند متعال است که حافظ، ولی و سرپرست می باشد و با ولایت و سرپرستی او هرگز محرومیت و ناکامی باقی نخواهد ماند و کسی را توان ضرر وارد کردن نخواهد بود.
حافظ گوید:
کاروانی که بود بدرقه اش لطف خدا
به تجمل بنشیند بجلالت برود
و هم چنین کسی را که کرم و انعام الهی شامل گردد، اگر همه عالم دست در دست هم داده که نعمت را از او سلب کنند هرگز نخواهند توانست، بلکه عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد.
پس هر چه را که او اراده کند، اعم از سرپرستی، اعطا، هدایت، بی نیازی از غیر، مسلوک سبیل حق وقوع آن قطعی بوده و هیچ کس معارض و مانع نتواند بود و کسی توان مقابله با خواست او را ندارد، بلکه هر مانع و معارضی ناخودآگاه به صورت معین و کمک در آید.
بجان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کار ساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
فراز هشتم (آخرین فراز)
اللهم صل علی محمد و آله، و اجعل سلامه قلوبنا فی ذکر عظمتک، و فراغ ابداننا فی شکر نعمتک، و انطلاق السنتنا فی وصف منتک: اللهم صل علی محمد و آله، و اجعلنا من دعاتک الداعین الیک و هداتک الدالین علیک، و من خاصتک الخاصین لدیک، یا ارحم الراحمین. خدایا، بر محمد و آل محمد درود فرست و سلامت قلوب ما را در یادآوری عظمت خود قرار ده و راحتی جسم و تن را در شکر نعمت خود تضمین فرما و بازگویی زبان ما را در وصف منت های خود قرار بده و درود بر محمد و آلش فرست و ما را از کسانی قرار بده که خلق را به سوی تو می خوانند و هدایت می کنند و ما را از خاصان درگاهت قرار بده ای ارحم الراحمین
شرح:
سلامت پیوسته در مقابل انحراف از خلق امری فطری و طبیعی است که در زبان عموم به آن مرض می گویند.
و سلامت هر چیز به حسب خود است. بیماری تن خروج حرارت بیش از حد لازم است و بیماری روح به دور افتادن از فطرت اولیه خود می باشد؛ زیرا فطرت انسان خداپرست و فطرت توحیدی است که هرگز باور ندارد، پدیده ای بی پدید آورنده باشد و یا اثری بدون مؤ ثر به وقوع بپیوندد.
بنابراین اگر بت پرست به دنبال پرستیدن بت معبود خود است، به دنبال هوا و هوس نیست، بلکه فقط مؤ ثر را می خواهد، به طوری که اگر بداند او در قضای حاجت دارای تاثیر نیست، هرگز به بتخانه نمی نگرد؛ پس بر حسب فطرت زیستن، خود سلامت دل و جان و قلب است. لذا امام علیه السلام سلامت قلب را در یاد خدا دیده و در فراغ و آسایش تن رو به شکر آوری دارد و مسلم اگر دل با خدا بود و تن فرو رفته در شکر، هرگز زبان خالی از ذکر و تهی از ورد با خالق نخواهد بود؛ زیرا همیشه زبان آن چنان چرخد که دل بر آن حسب است.
مرا به وصول تو گر ز آنکه دسترس باشد
و گر طالع خویشم چه ملتحس باشد
اگر به هر دو جهان یک نفس زنم با دوست
مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد
امام علیه السلام در قسمت دیگری از این دعا می فرماید: خدایا این افتخار عظیم را نصیب ما گردان که بتوانیم هدایت گر به سوی تو باشیم. هیچ مقامی بالاتر از مقام شخصی که دعوت به سوی خدا می کند نیست، آن کس که بتواند صادقانه در راه معرفت صاحب هستی قدم مخلصانه بردارد و رابطه بین خلق و مبدئیت وجود قرار گیرد، هر متناهی محدود را به غیر متناهی رساند و عالم ماده را مرتبط به مجردات کند و به بالاترین مراتب جبروتی بکشاند.
این صفت از آن انبیا و کاملان بشریت می باشد و هر کسی را در این حریم راه نیست. فقط کسانی که از خاصان خدا هستند و از یگانه های دوران می باشند بر این سفره میهمان خواهند بود.
در محفلی که خورشید اندر شما ذره است
خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد