شعر، شعار، شعور... یکی دارد خونهای در رگش را به آقا هدیه میکند، دیگری با تمام وجود میگوید دیگر نمیگذارد رفتار مردم کوفه تکرار شود، عدهای هم آمدنشان را تنها به عشق رهبر و مولایشان فریاد میزنند.
در این فضا هیچ تعارف و چاپلوسی و خودشیرینی وجود ندارد. دلیل اثبات این حرفم اشکهای دانهدانه روحانی جوانی است که به دور از چشم همگان به ستونی تکیه زده و از دیدگانش جاری است. دلیل حرفم نوجوانی است که با اجازه از بچههای تیم حفاظت بالای داربستی رفته و برای آقا دست تکان میدهد. دلیل حرفم مرد میانسالی است که شناسهی روستایی بودنش چهره آفتاب سوختهاش است؛ مرتب با دودستش برای آقا دست تکان میدهد و آنها را بر لبانش میگذارد و هی این حرکتش را تکرار میکند...
منبع: khamenei.ir
مطالب مرتبط