مدتی است که تهیهکنندگان برنامههای کودک، رویکرد تهیه برنامههای شاد را برای کودکان در دستور کار قرار دادهاند. تا اینجای کار، باید آن را ستود که برآنند نسل آتی این سرزمین، روحیه ای پرنشاط داشته باشند، اما متاسفانه این حسن فاعلی به حسن فعلی بدل نشده است و در مقام عمل، أملها بر باد رفته است. برنامهریزان رسانه، در تعریف شادی و شیوه های ایجاد آن در کودکان امالقرای جهان اسلام، به جای بهره گیری از روانشناسی اسلامی، از شوهای تلویزیونی غربی الگوبرداری کردهاند. به همت صدا و سیما، شنیدن موسیقی تند همراه با تماشای حرکات موزون! و کف زدن های ضربدار به بخشی از برنامههای روزانه کودکانمان تبدیل شده است که اوج این داستان غمبار را میتوان در برنامه «خاله شادونه در سرزمین دونهها» مشاهده کرد.
کودکانی که روزانه دقایق بسیاری را به تماشای رقص و آواز مشغول بوده و خود نیز در پای تلویزیونها، به تقلید از آنها مشغولند، در جوانی چه شخصیتی پیدا خواهند کرد؟ آیا با این سبک برنامهسازی، جوان ایرانی در سال 1404، طبق سند چشمانداز، مؤمن، متعهد، ایثارگر، منضبط، مسئولیتپذیر، مفتخر، فعال، راضی، با وجدان کار و دارای روحیه تعاون خواهد بود؟ آیا با این روال، تا 14 سال آینده، کودکان امروز و جوانان فردا، مؤمن به رقص و متعهد به موسیقی و راضی از شو نخواهند شد؟
روی دیگر این سکه، برنامه کودک شبکه قرآن سیما است. در این برنامه، مجری و چند کودک، در جای خود نشسته و به ندرت حرکتی دارند. مجری شروع به صحبت می کند و با استفاده از ادبیاتی ثقیل و علیل که فهم آن تنها برای پدربزرگها و مادربزرگها ممکن است میکوشد تا با نوههای آنها ارتباطی صمیمانه برقرار کند. پس از چندی کودکان حاضر در برنامه هم، شروع به سخن میکنند و متنهای حفظ شده را که عموما تاکید بر مفاهیم دینی است به کودک فرضی بیننده ارائه میدهند تا او نیز با فراگیری این معارف، شخصیتی نورانی پیدا کند. بی شک، بینندگان این روضه کسانی جز تهیهکنندگان همان برنامه نخواهند بود.
آیا به راستی تهیه یک برنامه شاد و آموزنده برای کودکان این قدر دشوار و ناشدنی است؟ آیا نمیتوان کودک را شاد کرد اما او به رقاصهای تبدیل نشود؟ آیا نمی توان کودک را دیندار کرد اما او به مصیبتزدهای تبدیل نشود؟
پ . ن : اگر با این نوشته موافقید، به شماره 300002 (روابط عمومی شبکه 2) پیامکی بزنید.
پ.ن: به نقل از پارسی نامه