عاشقانه روزهای سخت را تحمل می کنید
شما که دل های عارفتان به نازکی پر پروانه هاست
و نگاه پر فروغتان به بلندای اوج آسمان هاست
می خواستم از بزرگواریتان بنویسم اما قلمم شرمنده شد
می خواستم تبلور نفس های پراز حیات شما را به جهان هدیه کنم
اما جهان طاقت بهره بردن نداشت و نسیمی از این نفحه را تنها گرفت
وقتی یاد می کنم از روزهای سخت ؛تنها آسانی دردهایی را به یاد می اورم که،
در تن تکه تکه شده شماچرخ می خورد ولی صدایی از گلایه از شما نشنیدم
چه بسا در کنار شما بودم ولی نتوانستم حقیقت وجود تهذیب شده شما را بشناسم
کاش مرا علمی بود که با آن در سیرو سلوک با شما کسب توشه ای برای روز مبادا می کردم
و همه اینها قسمتی خواسته این سر شوریده است
وای همه دریا ها از سخاوت شما در حیرت
و ای بیدار دلانی که هنوز چشم غیرت باز نگه داشته ایدو به پاس داری از ارکان دین می پردازید
شما همه حجت بودن و ماندن انقلاب اسمانی ما هستید
با دستان سخاوتمندو چشمان همیشه بیدار تان ما را حمایت کنید
و بمانید تا آنکه ما نیز هدایت شویم
آخر کجایند آنان که در پیچ و تاب روزگار تنها با استهزاء مارا از راه شما و شهدا می هراسانند