درس یک فیلسوف از نهج البلاغه
آنچه برای دانشمندان چشمگیر است ادب علمی است که انسان در زندگی صاحب نهجالبلاغه مشاهده می کند یعنی با آنکه در دل، دریای بیکرانی از علوم مختلف حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه واله وسلم) را داشته هیچ گونه سخنی در هیچ زمینه به زبان نیاوردند و تنها در برابر پیامبر اسلام، گوش بودند که فقط می شنیدند.
علامه طباطبایی و نهج البلاغه
در سال 1360 به مناسبت برگزاری هزاره نهج البلاغه، دانشمند فرزانه مرحوم حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسن معزّی تهرانی که از شاگردان علامه طباطبایی و از اصحاب سرّ ایشان بودند با استاد خود گفتگویی درباره نهج البلاغه انجام دادند که بخشی از آن تقدیم می گردد تا از آن فیلسوف عالی مقدار و تلمیذ وارسته و متعهدشان ذکر خیر و ادای دینی باشد.
ادب علمی صاحب نهج البلاغه
آنچه برای دانشمندان چشمگیر است ادب علمی است که انسان در زندگی صاحب نهجالبلاغه مشاهده می کند یعنی با آنکه در دل، دریای بیکرانی از علوم مختلف حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه واله وسلم) را داشته هیچ گونه سخنی در هیچ زمینه به زبان نیاوردند و تنها در برابر پیامبر اسلام، گوش بودند که فقط می شنیدند.
و این برای یک فیلسوف، بزرگترین درس است که باید در هر زمینه ادب علمی خود را حفظ نماید و اگر به یک ابتکار علمی دست یافت در برابر استاد اظهار وجود ننماید و این خود بزرگترین روش اخلاق فلسفی است که در برابر یک کشف علمی خود را نبازد و این بزرگترین درسی است که از نهج البلاغه یک فیلسوف می تواند استفاده نماید.
دانش امام معصوم خارج از جهان طبیعت بوده و از عالم ماوراء سرچشمه می گیرد و شاهد بر این گفتار این است که شما همانند سخنان حضرت امیر(علیه السلام) که اساس فلسفه اسلام و به ویژه حکمت متعالیه اسلام است در کدام گفته و یا سروده عرب به دست می آورید؟
عمیقترین حقایق فلسفی
در دوران زندگی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تاریخ نشان نداده که در جزیره العرب دانش رایج باشد و اصولاً روش اجتماعی و تربیتی مردم جزیره العرب آن نبوده که به حقایق جهان طبیعت و یا درباره آفریننده آن به تفکر بنشینند و دریافت های خود را برهانی نموده و اساس فلسفه ای را بریزند، تنها وقت شان مصروف سرودن اشعار بوده که آن هم بیشتر جنبه تفاخر نژادی یا تغزل داشته و هیچ گونه بوی فلسفه و عرفان، از اشعار جاهلی به مشام اهل فلسفه و عرفان امروز نمی رسد در این دوران حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) پرورش یافته و اساس سخن را روی دلیل قرار داده و ما می توانیم خطبه اول نهج البلاغه را که از عمیق ترین فلسفه های جهان به شمار می آید برای صدق گفتار خود گواه قرار دهیم که چگونه در زمینه شناخت آفریننده و جهان طبیعت، اساس سلسله علت و معلول و امثال آن را که برای مردم جزیره العرب تازگی داشته به جهان عرضه نماید و برای همیشه اساس فلسفه اسلامی قرار گیرد.
مخصوصاً ترتیب جملات این خطبه و خطبه همام را که دقت می کنیم برای ما روشن می شود که این چنین سخنرانی که سراپا اخلاق و فلسفه و حکمت است از قدرت بشر معمولی خارج است. مطلب دیگر آنکه پیامبر اسلام حدود دوازده هزار صحابی داشتند، ولی تنها حضرت علی بن ابی طالب است که به جز نهج البلاغه تا آنجا که به خاطر دارم حدود یازده هزار و ششصد (11600) کلمه حکمت، از آن حضرت در دست است که برای پویندگان راه حقیقت اساس تفکر قرار گرفته و از هر کلمه می توان کتابی فلسفی تألیف نمود. درباره نهج البلاغه می گویند واژه هایی استعمال شده که در دوران زندگی پیامبر اسلام متداول نبوده و بعداً مورد استعمال قرار گرفته است ولی در این جا باید گفت که ما باید معیار شناسائی کلام عرب را سخنان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار دهیم که از منبع وحی سرچشمه گرفته و کلام عرب را معیار برای سخنان آن حضرت قرار ندهیم زیرا بنابر این عقیده ما، دانش امام معصوم خارج از جهان طبیعت بوده و از عالم ماوراء سرچشمه می گیرد و شاهد بر این گفتار این است که شما همانند سخنان حضرت امیر(علیه السلام) که اساس فلسفه اسلام و به ویژه حکمت متعالیه اسلام است در کدام گفته و یا سروده عرب به دست می آورید؟